قلنسوةلغتنامه دهخداقلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ ] (اِخ ) نام جایی است در اندلس ازتوابع بلنسیة. رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 245 شود.
قلنسوةلغتنامه دهخداقلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ] (اِخ ) دژی است نزدیک رمله در سرزمین فلسطین . در این قلعه عاصم بن ابی بکربن عبدالعزیزبن مروان و عمروبن ابی بکر و عبدالملک وابان و مسلمه فرزندان عاصم و گروهی دیگر کشته شدند. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
قلنسوةدیکشنری عربی به فارسیباشلق يا کلا ه مخصوص کشيشان , روسري , روپوش , کلا هک دودکش , کروک درشکه , اوباش , کاپوت ماشين
قلنسةلغتنامه دهخداقلنسة. [ ق َ ن َ س َ ] (ع مص ) پوشانیدن کلاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قلنسه فتقلنس ، البسه القلنسوة. (اقرب الموارد). قلساة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلساة شود. || پوشانیدن و پنهان کردن . (اقرب الموارد). قلنس الشی َٔ غطاه و ستره . (اقرب الموارد). || نهادن