قلمستانلغتنامه دهخداقلمستان . [ ق َ ل َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) آن زمین که در آن قلمه ٔ بسیار از درختی خاص زده اند. زمینی که در آن به انبوهی قلمه های بسیار نشانده اند تا پس از مدتی معلوم بیرون کرده در زمینهای دیگر بفواصل بیشتر بنشانند. (یادداشت مؤلف ).
قلمستانفرهنگ فارسی معین(قَ لَ مِ) [ معر. فا. ] (اِمر.) زمینی که در آن قلمه های درخت را کارند تا از چوب آن ها بعداً استفاده کنند.
حضانةدیکشنری عربی به فارسیمحل نگاهداري اطفال شير خوار , پرورشگاه , شير خوارگاه , قلمستان , گلخانه , نوزادگاه
نهالستانلغتنامه دهخدانهالستان . [ ن ِ / ن َ ل ِ ] (اِ مرکب ) زمین که در آن نهال کارند برای نقل به جاهای دیگر. قلمستان .
nurseriesدیکشنری انگلیسی به فارسیکودکستان، گلخانه، پرورشگاه، قلمستان، شیر خوارگاه، نوزادگاه، محل نگاهداری اطفال شیر خوار
دولت آبادلغتنامه دهخدادولت آباد.[ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلمستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان با 100 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).