کلمسةلغتنامه دهخداکلمسة. [ ک َ م َ س َ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): کلمس الرجل ؛ مرد بشتاب رفت . و آن مقلوب کلسم است . (از اقرب الموارد). رجوع به کلسمة شود.
قلماشلغتنامه دهخداقلماش . [ ق ُ ] (ص ) به معنی هرزه و بیهوده و یاوه و نامعقول باشد. (برهان ). فرهنگ رشیدی بروایتی به اتکاء دو بیت ذیل از مولوی : بند کن مشک سخن پاشیت راوا مکن انبان قلماشیت را. (مثنوی چ نیکلسن ج 2<