قطیعهفرهنگ فارسی عمید۱. جدایی؛ بریدگی.۲. (اسم) وظیفه.۳. (اسم) قطعۀ ملک یا زمین که به کسی واگذار کنند که از درآمد آن زندگانی کند.
قطیعهفرهنگ فارسی معین(قَ عَ یا عِ) [ ع . قطیعة ] (اِ.) 1 - جدایی ، بریدگی . 2 - گلة گاوان و گوسفندان . 3 - لشکر. 4 - قطعه ای از زمین و ملک که به کسی واگذارند تا از آن امرار معاش کند. ج . قطایع .
قطیعه ٔ اسحاقلغتنامه دهخداقطیعه ٔ اسحاق . [ ق َ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) وی اسحاق ازرق شروی مولی محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس است . منصور در بغداد نزدیک کرخ طرف راست سویقه ٔ ابوالورد زمینی را به وی داد و آن به این نام موسوم گشت . (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ ربیعلغتنامه دهخداقطیعه ٔ ربیع. [ ق َ ع َ ی ِ رَ ] (اِخ ) منسوب است به ربیعبن یونس دربان و مولای منصور و پدر فضل وزیر منصور. این قطیعه در کرخ بغداد واقع است و گروهی از محدثان به آن منسوبند. (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ ریسانةلغتنامه دهخداقطیعه ٔ ریسانة. [ ق َ ع َی ِ رَ ی َ ن َ ] (اِخ ) محله ای است نزدیک مسجد ابن رغبان نزدیک باب الشعیر در مغرب بغداد. (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ زهیرلغتنامه دهخداقطیعه ٔ زهیر. [ ق َ ع َ ی ِ زُ هََ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک حریم بنی طاهر و منسوب است به زهیربن محمد ابیوردی یکی از سران لشکر خراسان . (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ عیسیلغتنامه دهخداقطیعه ٔ عیسی . [ ق َ ع َ ی ِ سا ] (اِخ ) در بغداد واقع و به عیسی بن علی بن عبداﷲ منسوب است . جماعتی از محدثان بدان منسوبند. (معجم البلدان ).
قطیعةلغتنامه دهخداقطیعة. [ ق َ ع َ ] (ع اِ) آنچه از زمین خراج بریده شود. ج ، قطائع. (اقرب الموارد). زمینهای بدون مالک و غیرمعموری است که خلیفه یا دولت به کسی می بخشد تا در آن آبادی و آبادانی به وجود آورد. و هر قطیعه به کسی منسوب است که به وی داده شده است . (معجم البلدان ). مواضعی است در بغداد
قطیعیلغتنامه دهخداقطیعی . [ ق َ ] (اِخ ) اسماعیل بن ابراهیم بن معمر. یکی ازروات ثقه و بغدادی است . گویند وی به قطیعه ٔ ربیع منسوب است . (معجم البلدان ). رجوع به قطیعه ٔ ربیع شود.
قطیعیلغتنامه دهخداقطیعی . [ق َ ] (اِخ ) احمدبن عمربن حسین ، مکنی به ابوالعباس . یکی از فقیهان و واعظان حنبلی است و به قطیعه ٔ عجم منسوب است . (معجم البلدان ). رجوع به قطیعه ٔ عجم شود.
قطیعه ٔ اسحاقلغتنامه دهخداقطیعه ٔ اسحاق . [ ق َ ع َ ی ِ اِ ] (اِخ ) وی اسحاق ازرق شروی مولی محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس است . منصور در بغداد نزدیک کرخ طرف راست سویقه ٔ ابوالورد زمینی را به وی داد و آن به این نام موسوم گشت . (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ ابی النجملغتنامه دهخداقطیعه ٔ ابی النجم . [ ق َ ع َ ی ِ اَ بِن ْ ن َ ] (اِخ ) این قطیعه در جانب غربی بغداد و منسوب به ابوالنجم خراسانی یکی از سران لشکر منصور است . ام سلمه دختر ابوالنجم نزد ابومسلم خراسانی بود. این قطیعه به قطیعه ٔ زهیر پیوسته و اینک ویران است . (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ بنی جدارلغتنامه دهخداقطیعه ٔ بنی جدار. [ ق َ ع َ ی ِ ب َ ج ِ ] (اِخ ) گمان میرود بنی جدار دوده ای از خزرج باشند. این قطیعه در بغداد است و گروهی از روات معروف به جداری به آن منسوبند. (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ ربیعلغتنامه دهخداقطیعه ٔ ربیع. [ ق َ ع َ ی ِ رَ ] (اِخ ) منسوب است به ربیعبن یونس دربان و مولای منصور و پدر فضل وزیر منصور. این قطیعه در کرخ بغداد واقع است و گروهی از محدثان به آن منسوبند. (معجم البلدان ).
قطیعه ٔ ریسانةلغتنامه دهخداقطیعه ٔ ریسانة. [ ق َ ع َی ِ رَ ی َ ن َ ] (اِخ ) محله ای است نزدیک مسجد ابن رغبان نزدیک باب الشعیر در مغرب بغداد. (معجم البلدان ).