فورانیلغتنامه دهخدافورانی . (ص نسبی ) منسوب به فوران که از قرای همدان است . || منسوب به فوران که نسبت اجدادی است . (سمعانی ).
فورانیejectiveواژههای مصوب فرهنگستان1. ویژگی آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی برونسو 2. آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی برونسو متـ . پرانشی
فارانیلغتنامه دهخدافارانی . (اِخ ) ابومنصور محمدبن بکربن اسماعیل سمرقندی فارانی . از محدثان و منسوب به قریه ٔ فاران از نواحی سغد از ایالت سمرقند بود. رجوع به معجم البلدان شود.
فورانلغتنامه دهخدافوران . [ ف َ وَ ] (ع مص ) جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن . || جوشیدن رگ و برجستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دمیدن بوی مشک . (منتهی الارب ). رجوع به فوج ، فوح و فوخ شود.
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) فورانی . رجوع به عبدالرحمن بن محمدبن احمدبن فوران فورانی مروزی شود.
فوارۀ گدازهlava fountainواژههای مصوب فرهنگستانفورانی از گدازه که از شکافه یا دهانۀ آتشفشان بهطور قائم بیرون میریزد