فروکردنلغتنامه دهخدافروکردن . [ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به درون چیزی دربردن ، چنانکه سوزن را به تن آدمی . (یادداشت بخط مؤلف ). در میاه چیزی داخل کردن . (ناظم الاطباء). فروبردن : بوالقاسم دست بساق موزه فروکرد و نامه برآورد. (تاریخ بیهقی ).مبادا لب تو بگفتار چا
فروکردنفرهنگ فارسی عمید۱. داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی.۲. [قدیمی] گستردن.۳. [قدیمی] ریختن.۴. [قدیمی] پایین آوردن.۵. [قدیمی] چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل.
فروکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کردن، فروبردن، داخل کردن، وارد کردن، جای دادن، چکش زدن، میخ کوبیدن، کوبیدن درمایع فروبردن، درآب گذاشتن، زیر آب کردن، غوطه دادن، غوطهورساختن، غرق کردن عبور دادن، گذراندن، سوراخ کردن، کارگذاشتن▼ آجیدن تزریق کردن، آبله کوبیدن چپاندن القا کردن، تلقین کردن، درمغز (ذهن) کسیفروکردن، تزریق کردن
پیاده فروکردنلغتنامه دهخداپیاده فروکردن . [ دَ / دِ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیاده گماشتن . (آنندراج ) : آنجا که یک پیاده فروکرد عزم توملکی توان گرفت به نیروی یک سوار.انوری .
ناخن فروکردنلغتنامه دهخداناخن فروکردن . [ خ ُ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تأثیر کردن در مزاج : کند نغمه مستانه ناخن فروکه چون باد پیچد صدا در کدو. ظهوری (از آنندراج ).- ناخن در جگر فروکردن . رجوع به ناخن در ج
پیاده فروکردنلغتنامه دهخداپیاده فروکردن . [ دَ / دِ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیاده گماشتن . (آنندراج ) : آنجا که یک پیاده فروکرد عزم توملکی توان گرفت به نیروی یک سوار.انوری .
ناخن فروکردنلغتنامه دهخداناخن فروکردن . [ خ ُ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تأثیر کردن در مزاج : کند نغمه مستانه ناخن فروکه چون باد پیچد صدا در کدو. ظهوری (از آنندراج ).- ناخن در جگر فروکردن . رجوع به ناخن در ج
فروسپوختنلغتنامه دهخدافروسپوختن . [ ف ُ س ِ ت َ ] (مص مرکب ) فروکردن . سپوختن . رجوع به سپوختن و فروکردن شود.
توختنفرهنگ فارسی عمید۱. دوختن.۲. فروکردن.۳. کشیدن.۴. فروکردن از طرفی و بیرون کشیدن از طرف دیگر.۵. جستن.۶. خواستن.۷. حاصل کردن.۸. اندوختن.
پیاده فروکردنلغتنامه دهخداپیاده فروکردن . [ دَ / دِ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیاده گماشتن . (آنندراج ) : آنجا که یک پیاده فروکرد عزم توملکی توان گرفت به نیروی یک سوار.انوری .
ناخن فروکردنلغتنامه دهخداناخن فروکردن . [ خ ُ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تأثیر کردن در مزاج : کند نغمه مستانه ناخن فروکه چون باد پیچد صدا در کدو. ظهوری (از آنندراج ).- ناخن در جگر فروکردن . رجوع به ناخن در ج