فحوادیکشنری فارسی به انگلیسیcontext, effect, implication, import, line, nuance, overtone, purport, significance, substance, tenor, thrust, turn
فحواءلغتنامه دهخدافحواء. [ ف َح ْ ] (ع اِ) دیگ افزار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فحا. رجوع به فحا شود. || مقصود از سخن . (مهذب الاسماء). فحوی . رجوع به فحوی شود.
فحواءلغتنامه دهخدافحواء. [ ف َح ْ ] (ع اِ) دیگ افزار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فحا. رجوع به فحا شود. || مقصود از سخن . (مهذب الاسماء). فحوی . رجوع به فحوی شود.
فحواوةلغتنامه دهخدافحواوة. [ ف َح ْ وَ / ف ُح ْ وَ ] (ع اِ) معنی سخن و مضمون و روش آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فحواء و فحوی شود.
فحواءلغتنامه دهخدافحواء. [ ف َح ْ ] (ع اِ) دیگ افزار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فحا. رجوع به فحا شود. || مقصود از سخن . (مهذب الاسماء). فحوی . رجوع به فحوی شود.
فحواوةلغتنامه دهخدافحواوة. [ ف َح ْ وَ / ف ُح ْ وَ ] (ع اِ) معنی سخن و مضمون و روش آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فحواء و فحوی شود.