غلغلستانلغتنامه دهخداغلغلستان . [ غ ُ غ ُ ل ِ ] (اِ مرکب ) جایی که غلغل و شور و غوغا و داد و فریاد و بانگ و آواز باشد : ز کابلستان تا به زابلستان زمین گشت بر سان غلغلستان . فردوسی .سزد گر به این بوم زابلستان نهد دانشی نام غلغلستان
غلغلستانفرهنگ فارسی عمیدجایی که غلغل و شوروغوغا و دادوفریاد باشد: ◻︎ ز کاولستان تا به زاولستان / زمین شد به کردار غلغلستان (فردوسی: ۵/۴۶۰).
دانشیلغتنامه دهخدادانشی . [ ن ِ ] (ص نسبی ) دانشمند. عالم . اهل دانش . بادانش . (برهان ). دانشور. دانشومند. دانشگر. صاحب دانش .دانشگر است که دانشمند و دانا باشد. دانا و مرد دانا و خردمند و عاقل . (ناظم الاطباء). نحریر : همه موبدان آفرین خواندندبر آن دانشی گوهر ا
کابلستانلغتنامه دهخداکابلستان . [ ب ُ ل ِ / ل َ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نامی است که وقتی از اوقات به خطه ٔ وسیع و مرتفع اطلاق میشد که قسمت شمال شرقی افغانستان و مرکزش کابل را در بر داشت و شامل قسمت عمده از حوضه ٔ نهر کابل بود. زابلستان هم در طرف جنوب غ