غریبهلغتنامه دهخداغریبه . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک البراویة) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 36هزارگزی شمال باختری اهواز و 2هزارگزی شوسه و اندیمشک و کنار رود کرخه قرار دارد. زمین آن دشت و هوای آن گرمسیر است و س
غریبهلغتنامه دهخداغریبه . [ غ ُ رَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ام الفخر بخش شادگان شهرستان خرم شهر که در 18هزارگزی شمال خاوری شادگان قرار دارد. راه مالرواهواز به شادگان از کنار آن می گذرد. زمین آن دشت و هوای آن گرمسیر مالاریائی است . سکنه ٔ آن <span class="
غریبهدیکشنری فارسی به انگلیسیalien, exotic, foreign, out-of-towner, outsider, stranger, unfamiliar, unknown
غربةلغتنامه دهخداغربة. [ غ َ ب َ ] (ع اِ) دوری : نوی غربة؛ دوری دور، غربةالنوی ؛ دوری آن . (منتهی الارب ). یقال : نوی غربة؛ ای بعیدة. دور شدن . || اسم مرة از غرب . (اقرب الموارد). غروب . || از اسماء عسل . (المزهر سیوطی ص 242). || (اِمص ) حدت . تیزی . || (ص )
غربةلغتنامه دهخداغربة. [ غ َ رَ ب َ ] (اِخ ) یکی از دروازه های بزرگ دارالخلافه در بغداد است که آن را به علت داشتن غربة (درخت ) به همین نام خوانده اند. بعض از روات بدانجا منسوبند از آن جمله : ابوالخطاب نصربن احمدبن عبداﷲبن البطر الغربی است . (از معجم البلدان ).