ظافرلغتنامه دهخداظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن القاسم بن منصوربن عبداﷲبن خلف بن عبدالغنی الجذامی ، مکنی به ابی منصور و معروف به حداد. موطن وی اسکندریه . او شاعری ادیب و نیکوسخن بود. و وی راست دیوانی مشتمل بر مدح گروهی از مصریان . وفات به محرم سال 529 هَ . ق . به م
ظافرلغتنامه دهخداظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن جابربن منصور السکری ،مکنّی به ابوحکیم . او مسلمانی دین دار و عالم به صناعت طب و یکی از بزرگترین متمیزین این علم و در علوم حکمیه متقن و آراسته ٔ به فضائل و علم و ادب و دوستدار اشتغال و تضلع به علوم بود. وی در بغداد درک صحبت ابوالفرج بن الطیب کرد و با ا
ظافرلغتنامه دهخداظافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن جعفربن ابی القاسم السلمی ، مکنی به ابوعامر دمشقی . او از مکی بن علان و اسماعیل عراقی و محمدبن ابی القاسم قزوینی و دیگران استماع حدیث کرد. ذهبی در معجم گوید: وفات وی به سال 702 هَ . ق . بود. و برخی ولادت وی را در <span
زافرلغتنامه دهخدازافر. (اِخ ) ابن عمر ملقب به فیاش یکی از چند تن خطیبی بود که در 145 هَ . ق . ابراهیم بن عبداﷲبن حسن را به مصر بردند و بر سر در مسجد جامعآویختند. (از کتاب الولاة و القضاة چ بیروت ص 114).
زافرلغتنامه دهخدازافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن سفیان کوفی از اصحاب جعفر الصادق (ع ) است . (از اعیان الشیعه بنقل از رجال شیخ طوسی ).
زافرلغتنامه دهخدازافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان ایادی قهستانی مکنی به ابوسلیمان . بخاری گوید: در ری بوده و برخی وی را کوفی و نزیل بغداد دانسته اند در کتاب تاریخ بغداد و میزان الاعتدال و تهذیب التهذیب از وی یاد شده و علمای حدیث و رجال درباره ٔ ثقه بودن و قوت و ضعف روایات وی اختلاف دارند. در ت
زافرلغتنامه دهخدازافر. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ایادی از اصحاب حضرت جعفر الصادق (ع ) است . مؤلف اعیان الشیعه آرد:علامه ٔ حلی در کتاب خلاصه و ابن داود در رجال از وی نام برده و اهل سنتش شمرده اند و معلوم نیست چرا شیخ طوسی وی را یاد نکرده است و نیز معلوم نیست منبع علامه و ابن داود چه بوده است .
زافرلغتنامه دهخدازافر. [ ف ِ ] (اِخ ) فرزند خلیل بن قردة است و اصمعی در کتاب جزیرة العرب شعری از خلیل [پدر زافر] در مرثیه ٔ وی نقل کند و گوید: زافر در شهر دمشق درگذشت و پدرش این ابیات را در مرگ وی انشاد کرد:ولا آب رکب من دمشق و اهله ولا حمص اذا لم یات فی الرکب زافرو لا من شبیث و ا
حسین ظافرلغتنامه دهخداحسین ظافر. [ ح ُ س َ ف ِ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی بن موسی . در طرابلس غرب متولد شد و از دانشکده ٔ افسری استانبول فارغ التحصیل گشت و در 27 رمضان 1371 هَ . ق . 1952/ م . درگذشت
ابن ظافر ازدیلغتنامه دهخداابن ظافر ازدی . [ اِ ن ُ ف ِ رِ اَ ] (اِخ ) جمال الدین علی بن ظافر وزیر ازدی . در ادب و تاریخ و اخبار ملوک بارع بود. در مدرسه مالکیه ٔ مصر تدریس میکرد و وکالت بیت المال داشت . از مؤلَّفات اوست : الدول المنقطعه در چهارجلد تا سال 622 هَ .ق . د
ازدیلغتنامه دهخداازدی . [ اَ ] (اِخ ) ابن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی و معجم المطبوعات (ابن ظافر الازدی ) شود.
ازدیلغتنامه دهخداازدی . [ اَ ] (اِخ ) جمال الدین علی بن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی و معجم المطبوعات (ابن ظافر الازدی ) شود.
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ظافر. رجوع به ظافر اسماعیل بن الحافظبن محمد... مکنی به ابومنصور شود.
حسین ظافرلغتنامه دهخداحسین ظافر. [ ح ُ س َ ف ِ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی بن موسی . در طرابلس غرب متولد شد و از دانشکده ٔ افسری استانبول فارغ التحصیل گشت و در 27 رمضان 1371 هَ . ق . 1952/ م . درگذشت
ملک الظافرلغتنامه دهخداملک الظافر. [ م َ ل ِ کُظْ ظا ف ِ ] (اِخ ) (الَ ...) عامربن عبدالوهاب بن داودبن طاهرالقرشی العمری (مقتول به سال 923 هَ . ق .) آخرین سلطان از سلاطین بنی طاهر یمن است که به عمران و آبادی علاقه ٔ وافر داشت و آثار و ابنیه ٔ بسیاری از خود به یادگا
اظافرلغتنامه دهخدااظافر. [ اَ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ اظفور. (اقرب الموارد). رجوع به اظفور شود: و یستحب تخلیل اللحیة و تقلیم الاظافر. (یادداشت مؤلف ).
تظافرلغتنامه دهخداتظافر. [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) هم پشت شدن . تظاهر. (زوزنی ). تضافر. تعاون . (ذیل اقرب الموارد).