طراری کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. حقهبازی کردن، حیلهگری کردن، مکاری کردن ۲. گربزی کردن، فریبکاری کردن، زیرکی کردن
ابن طراریلغتنامه دهخداابن طراری . [ اِن ُ طَ را را ] (اِخ ) قاضی ابوالفرج معافی بن زکریابن یحیی جریری نهروانی . متفنن در علوم کثیره . مدتی قضاء بغداد داشت و در ادب شاگرد نفطویه بود و از روات حدیث بسیار شنود و شعر نیکو میگفت . در مذهب پیرو محمدبن جریر طبری بود که پنجم ْ مذهب اهل سنت است . مولد او ب
ابن طراریلغتنامه دهخداابن طراری . [ اِن ُ طَ را را ] (اِخ ) قاضی ابوالفرج معافی بن زکریابن یحیی جریری نهروانی . متفنن در علوم کثیره . مدتی قضاء بغداد داشت و در ادب شاگرد نفطویه بود و از روات حدیث بسیار شنود و شعر نیکو میگفت . در مذهب پیرو محمدبن جریر طبری بود که پنجم ْ مذهب اهل سنت است . مولد او ب
اضطراریلغتنامه دهخدااضطراری . [ اِ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به اضطرار. (ناظم الاطباء). ضروری . رجوع به اضطرار شود.
دستهسکان اضطراریemergency tiller, relieving tillerواژههای مصوب فرهنگستاندستهسکانی یدکی که به چارکی یا یوغ وصل میشود و در زمان از کار افتادن سکانافزار از آن استفاده میکنند
دواننشینی اضطراریroll-on landing, run-on landingواژههای مصوب فرهنگستاننشست بالگرد بر روی زمین با حفظ سرعت رو به جلو در شرایط اضطراری مانند از دست دادن چرخانة دُم