تبیعالغتنامه دهخداتبیعا. [ ] (اِخ ) بنا بنقل خواندمیر یکی از دو پسر موسی کلیم اﷲ: در سن سی سالگی باستصواب آسیه جمیله ای را در حباله ٔ نکاح درآورده ، آن جناب را از آن منکوحه دو پسر در وجود آمد: خرشون و تبیعا. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص
تبعاًلغتنامه دهخداتبعاً. [ ت َ ب َ عَن ْ ] (ع ق ) بالتبع. (فرهنگ نظام ). || تبع تبعاً؛ پیرو و تابع بودن . (فرهنگ نظام ).
طبعانلغتنامه دهخداطبعان . [ طَ ] (ع اِ) هذا طبعان الامیر: گلی که بدان مهر کرده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طبعانلغتنامه دهخداطبعان . [ طَ ] (ع اِ) هذا طبعان الامیر: گلی که بدان مهر کرده شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).