صغولغتنامه دهخداصغو. [ ص َغ ْوْ ] (ع مص ) میل کردن یا میل کردن کام دهن و یکی از دو جانب وی . || مائل شدن آفتاب به غروب . || مائل شدن نجوم به غروب . || (اِمص ) میل ، یقال : صغوه معک ؛ یعنی میل او بسوی تست . (منتهی الارب ).
صغولغتنامه دهخداصغو. [ ص ُ غ ُوو ] (ع مص ) میل کردن یا میل کردن دهن و یکی از دو جانب وی . || مائل شدن آفتاب به غروب . || مائل شدن نجوم به غروب . (منتهی الارب ).
شغولغتنامه دهخداشغو. [ ش َغ ْوْ / ش ُ غ ُوو ] (ع مص ) شغا. (ناظم الاطباء). ناهموار برآمدن دندانها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به شغا شود.
شغولغتنامه دهخداشغو. [ ش ُغ ْوْ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْغی ̍، به معنی مرد ناهموار و درازدندان . (آنندراج ). ج ِ اَشْغی ̍ و شَغْواء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اشغی و شغواء شود.
سغولغتنامه دهخداسغو. [ س َغ َوْ / س َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز طاس و طشت و طبق وامثال آن . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (رشیدی ).
صغوالغتنامه دهخداصغوا. [ ص َ ] (اِخ ) صغوی به نقل سکری موضعی است در قول تأبط شرا : و اذهب صریم نحلن بعدهاصغوا و حلن بالجمیع الحوشبا.(معجم البلدان ).
صغوالدلولغتنامه دهخداصغوالدلو. [ ص ِ وُدْ دَل ْوْ ] (ع اِ مرکب ) کناره ٔ دلو که دوتا باشد. (منتهی الارب ).
صَغَتْفرهنگ واژگان قرآنمنحرف شد - از مسیر مستقیم مایل شد (صغت فعل ماضي از ماده صغو است ، و صغو به معناي ميل و مایل شدن می باشد )
اصغیلغتنامه دهخدااصغی . [ اَ غا ] (ع ص ) (نعت از صغو) آنکه میل کرده یا کام دهن و یکی از دو لفج یا دو جانب دهن او میل کرده است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
صغوالغتنامه دهخداصغوا. [ ص َ ] (اِخ ) صغوی به نقل سکری موضعی است در قول تأبط شرا : و اذهب صریم نحلن بعدهاصغوا و حلن بالجمیع الحوشبا.(معجم البلدان ).
صغوالدلولغتنامه دهخداصغوالدلو. [ ص ِ وُدْ دَل ْوْ ] (ع اِ مرکب ) کناره ٔ دلو که دوتا باشد. (منتهی الارب ).