شکوفالغتنامه دهخداشکوفا. [ ش ُ ](نف ) شکفته . شکفته شده . شکوفان . بازشده چون غنچه و شکوفه . (از یادداشت مؤلف ). شکفنده . شکوفه دهنده . || میوه ٔ خشکی که خود بشکافد. (فرهنگ فارسی معین ). ولی میوه های خشک دیگری نیز یافت میشود که آنها را شکوفا مینامند و شکفتن آنها به اشکال مختلف است از این قرار
شکوفادیکشنری فارسی به انگلیسیabloom, blooming, efflorescent, florescent, flourishing, nascent, prosperous
شکوفافرهنگ نامها(تلفظ: šo(e)kufā) ویژگی گل یا غنچهای که باز شده است ، شکفته ؛ (به مجاز) با رونق ، پیشرفته ، رشد یافته .
شکوفانلغتنامه دهخداشکوفان . [ ش ُ ] (نف ) صفت حالیه ، در حال شکفتگی . شکوفا. شکفته . رجوع به شکوفاشود.
شکوفانیدنلغتنامه دهخداشکوفانیدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) شکوفاندن . شکوفا ساختن . شکفته ساختن . (از یادداشت مؤلف ).
شکوفانلغتنامه دهخداشکوفان . [ ش ُ ] (نف ) صفت حالیه ، در حال شکفتگی . شکوفا. شکفته . رجوع به شکوفاشود.
شکوفانیدنلغتنامه دهخداشکوفانیدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) شکوفاندن . شکوفا ساختن . شکفته ساختن . (از یادداشت مؤلف ).
ناشکوفالغتنامه دهخداناشکوفا. [ ش ِ ] (نف مرکب ) مقابل شکوفا. رجوع به شکوفا شود. || در گیاه شناسی ، میوه هائی را گویند که به خودی خود شکفته و باز نمی شوند مانند فندق و بلوطو گندم و جو. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 188 شود.
ناشکوفافرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی گیاهانی که شکوفه نمیدهند.۲. ویژگی میوهها یا دانههایی که بعد از رسیدن باز نمیشوند.
میوۀ ناشکوفاindehiscent fruitواژههای مصوب فرهنگستانمیوهای که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود