شکرتیغاللغتنامه دهخداشکرتیغال . [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) غلاف حیوانی شبیه به مگس که در بوته ٔ انزروت از لعاب خود مانند کرم ابریشم می تند و در آن می میرد و آنرا در طب مانند داروهای صدری استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ). پیله ای که حشره ٔ خزوکک بر روی اندامهای گیاه تیغال می بندد.
شکرتیغالفرهنگ فارسی عمید۱. مادهای سفید و شیرین که توسط حشرهای بر روی شاخ و برگ گیاهی به همین نام تولید میشود و مصرف دارویی دارد.۲. گیاهی خاردار با گلهای آبیرنگ که این ماده را از آن میگیرند؛ گل تیغال؛ خارشکر.
شکرتیغالگویش اصفهانی تکیه ای: šekartiyâl طاری: šekarteqâr طامه ای: ---------- طرقی: šekartiyal کشه ای: šekartiyal نطنزی: šekartiyâl
شکرتیغالگویش کرمانشاهکلهری: kartašɪ گورانی: kartašɪ سنجابی: kartašɪ کولیایی: kartašɪ زنگنهای: kartašɪ جلالوندی: kartašɪ زولهای: kartašɪ کاکاوندی: kartašɪ هوزمانوندی: kartašɪ
شکرتغاللغتنامه دهخداشکرتغال . [ ش َ ک َ ت ِ ] (اِ مرکب ) شکرتیغال . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شکرتیغال شود.
شکرتیارلغتنامه دهخداشکرتیار. [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) شکرتیغال . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شکرتیغال شود.
شکرتغاللغتنامه دهخداشکرتغال . [ ش َ ک َ ت ِ ] (اِ مرکب ) شکرتیغال . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شکرتیغال شود.
خارشکرلغتنامه دهخداخارشکر. [ ش ِ] (اِ مرکب ) گیاهی است از دسته ٔ لوله گلی ها و نهنج آن کروی و پرخار است و ماده ٔ قندی ترشح می کند که آن را شکرتیغال گویند و برای تسکین سرفه مؤثر است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 261).