شوربختلغتنامه دهخداشوربخت . [ ب َ ] (ص مرکب ) بدبخت . (یادداشت مؤلف ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تیره بخت . سیاه بخت . شوم بخت . (یادداشت مؤلف ). تیره روز. (فرهنگ فارسی معین ). مقابل نیکبخت و مقبل : بدو گفت رستم که ای شوربخت که هرگز مبادا گل آن درخت .<b
شوربختفرهنگ فارسی عمیدبدبخت؛ تیرهبخت؛ شوریدهبخت؛ شوراختر؛ شورطالع: ◻︎ شوربختان به آرزو خواهند / مقبلان را زوال نعمت و جاه (سعدی: ۶۳).
شوربختیلغتنامه دهخداشوربختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدبختی . (یادداشت مؤلف ). شوربخت بودن . تیره بختی . (فرهنگ فارسی معین ). نکبت . ادبار. نحس بودن بخت . بدبختی . مقابل پیروزی . مقابل مقبلی : ز گیتی مرا شوربختی است بهرپراکنده بر جای تریاک زهر.<p class="author"
شوربختیلغتنامه دهخداشوربختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدبختی . (یادداشت مؤلف ). شوربخت بودن . تیره بختی . (فرهنگ فارسی معین ). نکبت . ادبار. نحس بودن بخت . بدبختی . مقابل پیروزی . مقابل مقبلی : ز گیتی مرا شوربختی است بهرپراکنده بر جای تریاک زهر.<p class="author"
شوربختیلغتنامه دهخداشوربختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدبختی . (یادداشت مؤلف ). شوربخت بودن . تیره بختی . (فرهنگ فارسی معین ). نکبت . ادبار. نحس بودن بخت . بدبختی . مقابل پیروزی . مقابل مقبلی : ز گیتی مرا شوربختی است بهرپراکنده بر جای تریاک زهر.<p class="author"