شهباللغتنامه دهخداشهبال . [ ش َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهبال . بزرگترین پرهای بال پرندگان . (ناظم الاطباء). شهپر. و رجوع به شاهبال شود.
شاهباللغتنامه دهخداشاهبال . (اِ مرکب ) شه بال . شاهپر. پر دراز بال طیور و شاهپر. (ناظم الاطباء). || هم قد داماد. ساقدوش و سلدوش . (یادداشت مؤلف ). شاه بالا. رجوع به شاه بالا شود.
سحبللغتنامه دهخداسحبل . [ س َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است در دیار بنی حارث بن کعب ، و جعفربن علبه ٔ حارثی را در آن موضع بابنی عقیل واقعه ای است . رجوع به معجم البلدان شود.
سحبللغتنامه دهخداسحبل . [ س َ ب َ ] (ع ص ، اِ) دلو بزرگ . (منتهی الارب ). دلو ضخیم . (اقرب الموارد). || سوسمار کلان و ضخیم . || خیک فراخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مشک بزرگ . (مهذب الاسماء). || شکم بزرگ . (منتهی الارب )(لسان العرب ) (اقرب الموارد). || رودبار فراخ . (منتهی الارب ) (اقرب
شباللغتنامه دهخداشبال . [ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ شِبل . شیربچه وقتی که شکار کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به شبل شود.
شهبالالغتنامه دهخداشهبالا. [ ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به معنی شاه بالا است یعنی دامادبالا، چه شه به معنی داماد هم هست و آن شخصی است که به قد و بالا و سن و سال با کسی که او را کدخدا می کنند برابر می باشد و او را نیز مانند داماد آراسته کرده با داماد به خانه ٔ عروس میبرند و به ترکی ساق دوش می گوی
شهپرفرهنگ فارسی معین(شَ پَ) (اِمر.) 1 - بال بزرگ ، شهبال . 2 - قسمتی از بال هواپیما که تغییر خط سیر هواپیما توسط آن انجام می شود.
بنکتلغتنامه دهخدابنکت . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء اشتیخن سغد سمرقند. و ابوالحسن علی بن یوسف بن محمدبن فقیه که به مکه از ابومحمد عبدالملک بن محمدبن عبیداﷲ زیبدی حدیث شنوده از آنجا است . (از تاج العروس ) (از معجم البلدان ) : گیسوی تو شهبال همای نبوی دان
بویندهلغتنامه دهخدابوینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) بوی کننده . (فرهنگ فارسی معین ). که ببوید. || دارای بوی . آنکه بوی دهد. آنچه بوی دهد. بویا. معطر : بشمشاد بوینده عنبرفروش بیاقوت گوینده در خنده نوش . اسدی .<
شهبالالغتنامه دهخداشهبالا. [ ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به معنی شاه بالا است یعنی دامادبالا، چه شه به معنی داماد هم هست و آن شخصی است که به قد و بالا و سن و سال با کسی که او را کدخدا می کنند برابر می باشد و او را نیز مانند داماد آراسته کرده با داماد به خانه ٔ عروس میبرند و به ترکی ساق دوش می گوی