شاهوار

šāhvār

معنی

۱. خوب و گران‌مایه.
۲. ویژگی چیزی که درخور و لایق شاه باشد.

مترادف

۱. شایگان
۲. خسروانه، شاهانه، ملوکانه

جست‌وجوی دقیق

شاهوار

لغت‌نامه دهخدا

شاهوار. (ص مرکب ) (مرکب از: شاه + وار، پسوند نسبت و اتصاف و لیاقت ) چون شاه . || هر چیز لایق شاه . (فرهنگ نظام ).هر چیز خوب و نفیس و اعلا که لایق پادشاهان باشد از جواهر و اسباب خانه و مانند آنها. (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از سروری ). بر هر چیز مرغوب

شاهوار

فرهنگ فارسی عمید

۱. خوب و گران‌مایه.۲. ویژگی چیزی که درخور و لایق شاه باشد.

شاهوار

دیکشنری فارسی به عربی

احد افراد العائلة المالکة

شاهوار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

choice, exquisite, king, kingly, majestic, majestically, royal

شاهوار

فرهنگ فارسی معین

(ص مر.) 1 - شایسته برای شاه . 2 - هر چیز خوب و گران بها، نفیس .

جست‌وجوی هم‌آوا

سایهوار

فرهنگ مترادف و متضاد

شبحوار، سایهسان، شبحمانند

به طور شاهوار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

royally

شهوار

لغت‌نامه دهخدا

شهوار. [ ش َهَْ ] (اِخ ) دهی است دو فرسخ و نیم میانه ٔ جنوب و مغرب به میناب بفارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).

شهوار

لغت‌نامه دهخدا

شهوار. [ ش َهَْ ] (ص مرکب ) مخفف شاهوار. هر چیز که لایق وسزاوار پادشاهان باشد. (برهان ) (غیاث ) : به دیباها و زیورهای شهوارز تخت و طبل بزازان و عطار. (ویس و رامین ).در آنجا تختها بنهاده بسیاربر آن بر جامه های خ

شهوار

فرهنگ فارسی عمید

۱. هرچیز خوب و گران‌مایه.۲. ویژگی آنچه درخور و لایق شاه باشد.۳. (قید) با حالت شاهانه.

جست‌وجوی مشابه

شاهوارق

لغت‌نامه دهخدا

شاهوارق . [ رُ ] (اِخ ) دهی ازدهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک . دارای 400 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، انگور و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).