سیاللغتنامه دهخداسیال . [ س َ ] (اِ) یاسمین را گویند و آن سفید و زرد میباشد. (برهان ) (آنندراج ). یاسمین . (بحر الجواهر) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
سیاللغتنامه دهخداسیال . [ س َی ْ یا ] (ع اِ) نوعی از درخت انگور یا خار.(آنندراج ). عُض ّ. (منتهی الارب ). قسمی از عضاة است . (یادداشت بخط مؤلف ). شبهان . شاباهی . شاباهان . فالیورس . (یادداشت بخط مؤلف ). || (ص ) روان . (آنندراج ). جاری . روان . (ناظم الاطباء). جاری شونده . || رقیق . (آنندرا
بادبانک سکانشsteering sail, studding sailواژههای مصوب فرهنگستانبادبانی کوچک در جلوی شناورهای بادبانی که بیش از آنکه برای پیشرانش به کار رود، از آن برای هدایت شناور استفاده میکنند
کاسهنمد میللنگcrankshaft seal,crankshaft oil sealواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای نفوذناپذیر برای جلوگیری از نشت روغن از اطراف میللنگ
نقشة بادبانبندیrigging plan, sail plan, sail draughtواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که مساحت و چگونگی چینش همة بادبانها و نیز نحوة به هم بستن آنها را نشان میدهد
سیالخلغتنامه دهخداسیالخ . [ س َ ل ِ ] (اِ) خارخسک مانندی را گویند سه پهلو که از آهن سازند و بر سر راه دشمن و اطراف قلعه ها ریزند. (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) : چو با جیش هومان درآویختندسیالخ بمیدان درون ریختند. فردوسی (از آنندراج
سیالفلغتنامه دهخداسیالف . [ ل ِ ] (اِ) نام درختچه ای است که در درفک ومنجیل به سیاه آل دهند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 260).
سیالکوتیلغتنامه دهخداسیالکوتی . [ ل َ ] (اِخ ) (1067 هَ . ق .) عبدالحکیم ابن شمس الدین الهندی السیالکوتی . از علمای معروف هند و دارای تألیفات متعدد است : 1 - تعلیقات (عبدالحکیم السیالکوتی ) علی الخیالی . <span class="hl" dir="lt
سیالةلغتنامه دهخداسیالة. [ س َ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است با خار سپید دراز که چون خار آنرا برکنند شیر مانندی بیرون آید، یا درخت سمردراز. ج ، سیال . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه ). اسم هندی شقاقل است .
نمونهبرداری همسرعتisokinetic samplingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمونهبرداری که در آن سرعت خطی سیال ورودی به افشانک مساوی با سرعت جریان سیال در نقطۀ نمونهبرداری باشد بیآنکه افشانک اختلالی در سرعت جریان سیال ایجاد کند
تراوایی مؤثرeffective permeabilityواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی یک سنگ در انتقال یک سیال مانند گاز در مجاورت سیالهای دیگر مانند نفت یا آب
سیالخلغتنامه دهخداسیالخ . [ س َ ل ِ ] (اِ) خارخسک مانندی را گویند سه پهلو که از آهن سازند و بر سر راه دشمن و اطراف قلعه ها ریزند. (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ) : چو با جیش هومان درآویختندسیالخ بمیدان درون ریختند. فردوسی (از آنندراج
سیالفلغتنامه دهخداسیالف . [ ل ِ ] (اِ) نام درختچه ای است که در درفک ومنجیل به سیاه آل دهند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 260).
سیالکوتیلغتنامه دهخداسیالکوتی . [ ل َ ] (اِخ ) (1067 هَ . ق .) عبدالحکیم ابن شمس الدین الهندی السیالکوتی . از علمای معروف هند و دارای تألیفات متعدد است : 1 - تعلیقات (عبدالحکیم السیالکوتی ) علی الخیالی . <span class="hl" dir="lt
سیالةلغتنامه دهخداسیالة. [ س َ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است با خار سپید دراز که چون خار آنرا برکنند شیر مانندی بیرون آید، یا درخت سمردراز. ج ، سیال . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه ). اسم هندی شقاقل است .
دیفرنسیاللغتنامه دهخدادیفرنسیال . [ رِ ] (انگلیسی ، اِ) (در تداول عامّه دفرنسیال ) در وسایط نقلیه ٔ موتوری عبارت از دستگاهی است مرکب از چند چرخ دنده که بر محور محرک (معمولاً محور محرک دو چرخ عقب ) قرار میگیرد و قدرت موتور را (که به میل کاردان منتقل میشود) بین دو چرخ عقب تقسیم میکند و در عین حال اج
خشککن افشانهای سیالfluidized spray dryerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خشککن افشانهای که در آن عمل خشک شدن نهایی مواد غذایی بر روی بستر سیال صورت میگیرد
خشککن بسترسیالfluidized bed dryerواژههای مصوب فرهنگستانخشککنی که در آن هوای گرم با شدت از زیر بستر مشبک به مواد غذایی روی آن برخورد میکند و آنها را در هوا شناور میسازد
برشتهکن بسترسیالfluid-bed roasterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برشتهکن که در آن هوای داغ از روی دانههای قهوه عبور داده میشود