سناریوفرهنگ فارسی عمیدداستان یا شرح صحنههای یک فیلم که در آن بیشتر به طرحریزی صحنهها و مناظری که باید فیلمبرداری شود و چگونگی حرکت دوربینها و گرفتن تصویر از هنرپیشگان توجه میشود و کارگردان از روی آن فیلم را تهیّه میکند.
سنگرولغتنامه دهخداسنگرو. [س َ ] (ص مرکب ) شوخ . بی حیا. (آنندراج ). بیحیا. (غیاث ). گستاخ . بی ادب . بی حیا. (ناظم الاطباء) : کلیسیای جهان را من آن کهن گبرم که خوشدلم به تماشای سنگروئی چند.شانی تکلو (ازآنندراج ).
شناریلغتنامه دهخداشناری . [ ش ُ را ] (ع اِ) گربه . (منتهی الارب ). عَلَم است برای گربه . (از اقرب الموارد).