ترجمه مقاله

سرپنجه

sarpanje

۱. سرانگشتان؛ پنجۀ دست.
۲. [مجاز] زور؛ نیرو؛ قدرت.
۳. (صفت) زبردست: ◻︎ جنگ و زورآوری مکن با مست / پیش سرپنجه در بغل نِه دست (سعدی: ۱۷۸).

۱. چنگ، چنگال
۲. استیلا، تسلط، زور، قدرت
۳. مسلط
۴. جفاپیشه، ستمگر، ظالم ≠ دادگر، رئوف

ترجمه مقاله