شرکتلغتنامه دهخداشرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص . و آن بر اقسامی است : شرکت
سرقتشناسیkleptographyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ این که چگونه طراح یک سامانۀ رمزی ممکن است بدون اطلاع کاربر به اطلاعات محرمانۀ وی دست پیدا کند
stealsدیکشنری انگلیسی به فارسیسرقت می کند، سرقت، دزدیدن، ربودن، بسرقت بردن، دستبرد زدن، بلند کردن، سرقت کردن
stealدیکشنری انگلیسی به فارسیسرقت کن، سرقت، دزدیدن، ربودن، بسرقت بردن، دستبرد زدن، بلند کردن، سرقت کردن