ترجمه مقاله

سرسپرده

sarseporde

مطیع؛ منقاد؛ فرمان‌بردار.

تسلیم، فرمانبردار، فدایی، تابع، ارادتمند، ارادتکیش، برخی، فدوی، جاننثار، مطیع، منقاد ≠ گردنکش، یاغی، نافرمان

ترجمه مقاله