سبیکهلغتنامه دهخداسبیکه . [ ] (اِخ ) نام مادر محمد تقی سبیکه ٔ نوبیه است و به روایتی صفیه از جهنیه . (از تاریخ قم ص 200).
سبیکهلغتنامه دهخداسبیکه . [ س َ ک َ / ک ِ ] (از ع ، اِ) پاره ٔ نقره و مانند آن گداخته . ج ، سبائک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زر و سیم گداخته . (دهار) (مهذب الاسماء). شوشه ٔ سیم . شمش نقره : عناب و سیم اگر نَبُوَدْمان روا بو
سبیکهفرهنگ فارسی عمید۱. تکۀ سیم یا زر که آن را گداخته و در قالب ریخته باشند؛ شمش؛ شوشۀ زر و سیم.۲. قالب
سبیکهفرهنگ فارسی معین(سَ کَ) [ ع . سبیکة ] (اِ.) قطعة طلا یا نقره ای که آن را گداخته و در قالب ریخته باشند.
شبکة مفهومی سلسلهمراتبی،شبکة مفهومی پایگانیhierarchical concept systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکة مفهومی که ساختار آن براساس مفاهیم فراپایه و فروپایه شکل گرفته است
شبکة مفهومی همایندی،شبکة مفهومی تداعیبنیادassociative concept systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکة مفهومی که در آن همة مفاهیم با یکدیگر رابطة همایندی/ رابطة تداعی دارند
شبکهلغتنامه دهخداشبکه . [ ش َ ب َ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) شبکة. این اصطلاح برای خطوط متعدد و کثیر و متقاطع تلفن و راه آهن و تلگراف و لوله های آب که در ناحیتی محدود یا وسیع نصب شده باشد (برحسب مورد) به کار رود.