زغوتهلغتنامه دهخدازغوته . [ زَ ت َ / ت ِ ] (اِ) گروهه ٔ ریسمان خام که بر دوک پیچیده شود، و بجای فوقانی ، نون هم به نظر آمده است (زغونه ). (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). || مخفف زاغوته هم هست که ماسوره باشد. (ناظم الاطباء). زاغوته
جغاتایلغتنامه دهخداجغاتای .[ ] (اِخ ) جغتای . رجوع به همین کلمه و نیز رجوع به تاریخ جهانگشای ج 1 ص 150 و 196 و 198 و 226 شود.
زغونهلغتنامه دهخدازغونه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) زغوته . (برهان ). ریسمان که بر دوک ریسند و آنرا... ماسوره نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به زغوته شود.
شفشلغتنامه دهخداشفش .[ ش َ / ش ُ ] (اِ) نی و یا چوبی که ندافان پنبه را بدان زنند و گردآوری کرده جمع نمایند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). آن نی که نداف پنبه بدان گرد آورد. (انجمن آرا) (از آنندراج ) : زغوته دزد و نو
بناغلغتنامه دهخدابناغ . [ ب َ ] (اِ) تار ریسمان خام را گویند که بر دوک پیچیده شود. (برهان ) (ناظم الاطباء). ریسمان خام که بر دوک ریسندش . (شرفنامه ٔ منیری ). ریسمان خام (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ابریشم خام . (فرهنگ شعوری ). چغرشته ، چفرسته ، زغوته و ماشوره با آن مترادفند. (فرهنگ شعوری ) (شرف
ماشورهلغتنامه دهخداماشوره . [ رَ/ رِ ] (اِ) نی کوچکی را گویند که جولاهگان ریسمان برآن پیچند از برای بافتن . (برهان ) (از ناظم الاطباء).نی پاره ٔ کوچک میان تهی که جولاهگان دارند و ریسمانی بر آن پیچیده در ماکو نهند و جامه ببافند. (آنندراج ). نی میان تهی که جولا ر