رندانهلغتنامه دهخدارندانه . [ رِ دا ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) چون رندان . مانند رندان . در حالت و هیئت و افکارو عقاید مانند رندان . رجوع به رند شود : پیچیده یکی لامک رندانه به سر بربربسته یکی گزلک رومی به کمر بر. <p clas
رندانهفرهنگ فارسی عمید۱. مانند رندان: ◻︎ همچو حافظ بهرغم مدعیان / شعر رندانه گفتنم هوس است (حافظ: ۱۰۲).۲. (قید) از روی رندی و زیرکی.
رنگدانۀ یازندهextender pigmentواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از رنگدانههای آروماتیک با ضریب شکست کم که به محملی با ضریب شکست حدود 1/5 تا 1/6 اضافه میشود
رنگدانۀ یازندهextender pigmentواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از رنگدانههای آروماتیک با ضریب شکست کم که به محملی با ضریب شکست حدود 1/5 تا 1/6 اضافه میشود
پوشچنگار یاختههای پایۀ رنگدانهایpigmented basal cell carcinomaواژههای مصوب فرهنگستانپوشچنگار یاختههای پایهای که حاوی رنگدانههای قهوهای یا سیاه است