رمکانلغتنامه دهخدارمکان . [ رَ / رُ ] (اِ) موی زهار. (فرهنگ اسدی ) (صحاح الفرس ) (برهان ). رنبه . (فرهنگ اسدی ). رم . رومه . رنب . (از برهان ) : رویت به ریشت اندر ناپیداچون کیر مرد غرچه به رمکان در.منجیک (ا
رمکانلغتنامه دهخدارمکان . [ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلاشکرد از بخش کهنوج شهرستان جیرفت در 70هزارگزی کهنوج و سر راه مالرو گلاشکرد به بافت . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 100 تن سکنه است . آب آن از ر
رمکانلغتنامه دهخدارمکان . [ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس در 36هزارگزی غرب قشم و 12هزارگزی جنوب راه مالرو باسعید و قشم . جلگه ای است گرمسیر و مالاریایی و دارای 279 تن سکن
چرمکانلغتنامه دهخداچرمکان . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 53هزارگزی باختر شیراز و 6هزارگزی راه شوسه ٔشیراز بکازرون واقعست . (از فرهنگ جغرافیایی ج 7)
رمقانلغتنامه دهخدارمقان . [ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی از بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 70هزارگزی جنوب باختر شیراز و 34هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوایی معتدل و مالاریایی و <
برمکانلغتنامه دهخدابرمکان . [ ب َ رَ ] (اِ) موی زهار باشد و آن بالای شرمگاه مرد و زن است و آنرا به عربی عانه گویند. (از برهان ). رمکان . رمه . رنب . رنبه . و رجوع به رمکان شود.
رومهفرهنگ فارسی عمید= رمکان: ◻︎ شد جایجای ریخته از ننگ روی او / ریشی که ننگ دارد از او رومهٴ زهار (سوزنی: ۴۱).
رنبلغتنامه دهخدارنب . [ رُمْب ْ ] (اِ) موی زهار. (برهان ) (آنندراج ). رنبه . رمکان . روم . رومه . (برهان ).
رملغتنامه دهخدارم . [ رُ ] (اِ) موی زهار آدمی باشد. رمکان . (برهان ) (آنندراج ). رنب . رنبه . روم . رومه . (برهان ).
درمکانلغتنامه دهخدادرمکان . [ دُ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودخانه ٔ بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع در96 هزارگزی شمال میناب و سه هزارگزی خاور راه مالرومیناب - گلاشکرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
خورمکانلغتنامه دهخداخورمکان . [ خوَرْ / خُرْ م ُ ] (اِخ ) نام شهرکی است در ساحل عمان . (یادداشت مؤلف ). دگرگون شده ٔ خورفکان است .
چارمکانلغتنامه دهخداچارمکان . [ م َ ] (اِخ ) از دهات متعلقه به کوهمره ٔ شیراز است . (مرآت البلدان ج 4ص 65).
چرمکانلغتنامه دهخداچرمکان . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز که در 53هزارگزی باختر شیراز و 6هزارگزی راه شوسه ٔشیراز بکازرون واقعست . (از فرهنگ جغرافیایی ج 7)
میرمکانلغتنامه دهخدامیرمکان . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام ، واقع در 24هزارگزی باختر چوار با 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).<