رمضانلغتنامه دهخدارمضان . [ رَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) ابن محمد الحنفی . او راست : شرحی بر شرح عقاید النسفی علامه تفتازانی . (از معجم المطبوعات ).
رمضانلغتنامه دهخدارمضان . [ رَ م َ ] (اِخ ) (شیخ ...) در زمان ایلدرم بایزید منصب قضا و وزارت داشت . (حبیب السیر چ خیام ص 511).
رمضانلغتنامه دهخدارمضان . [ رَ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالمحسن ویزوی و معروف به بهشتی است . او راست : حاشیه ای بر حاشیه ٔ شرح عقاید النسفیة. (معجم المطبوعات ). رجوع به بهشتی و معجم المطبوعات و قاموس الاعلام ترکی ذیل بهشتی شود.
رمضانلغتنامه دهخدارمضان . [ رَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن رستم بن هروز فخرالدین بن الساعاتی الخراسانی برادر بهاءالدین علی بن رستم بن الساعاتی شاعر مشهور است . وی طبیبی فاضل و ادیبی شاعر بود و به منطق و علوم حکمی معرفتی کامل داشت و خطی در غایت جودت می نوشت . طب را از رضی الدین ابی الحجاج و
رمضانلغتنامه دهخدارمضان . [ رَ م َ ] (اِخ ) از مردم تیره و معروف به سعیی است . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به سعیی و قاموس الاعلام ترکی ذیل سعیی شود.
چرمدانلغتنامه دهخداچرمدان . [ چ َ رَ ] (اِ) دولمیان چرمی را گویند، یعنی کیسه ای که از پوست دوزند. (برهان ). کیسه ای باشد که از پوست سازند و آنرا دولمیان نیز گویند. (جهانگیری ). کیسه ٔ چرمی را گویند، یعنی کیسه ای که از پوست دوزند و در آن زر و سیم کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی کیسه . (غیاث
رمدانلغتنامه دهخدارمدان . [ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یخکش بخش بهشهر شهرستان ساری واقع در 30هزارگزی جنوب شرقی بهشهر. ناحیه ای است کوهستانی و جنگلی با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریائی . سکنه ٔ آن در حدود 190 تن است .
رمدانلغتنامه دهخدارمدان .[ ] (اِخ ) از فرزندان یعقوب پیغامبر بنی اسرائیل است : یعقوب را... فرزندان بودند، یوسف و ابن یامین از اراحیل زادند... و دارم و رمدان از کنیزکی . (مجمل التواریخ و القصص ص 194).
چرمدانفرهنگ فارسی عمید۱. کیسۀ چرمی؛ کیسۀ پوستی؛ چنته.۲. کیسهای که در آن پول میریختند و به کمر میبستند؛ همیان.
رَمَضَانَفرهنگ واژگان قرآنماه روزه - رمضان (در اصل يعني شدت حرارت از پیامبر صلىاللهعلیهوآله روایت است: إنّما سُمِّیَ رَمَضانُ؛ لِأَ نَّهُ یُرمِضُ الذُّنوبَ؛ این ماه را رمضان نامیدهاند: چون گناهان را مىسوزاند)
رمضانیلغتنامه دهخدارمضانی . [ رَ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریز از بخش زرند کرمان در 48هزارگزی راه فرعی زرند و راور. دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
رمضانیهلغتنامه دهخدارمضانیه . [ رَ م َ نی ی َ ] (اِخ ) نام دولت کوچکی است که در اوایل ظهور دولت عثمانی بر آطنه (ادنه ) و طرسوس و سیس حکومت داشته است . مؤسس این دولت ، رمضان پسر «یورکر» است . وی از جمله رؤسای ترکمانانی بود که در خدمت پدر ارطغرل غازی سلیمانشاه بود. این یورکر و رمضان با قوم خود د
چم رمضانلغتنامه دهخداچم رمضان . [ چ َ رَ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: از مزارع قریه ٔ طایقان قم است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
رمضان آبادلغتنامه دهخدارمضان آباد. [ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میربیگ از بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 34هزارگزی شمال باختری نورآباد و 15هزارگزی راه خرم آباد به کرمانشاه . در دامنه ٔ کوه واقع شده و آب و هوایی سرد و مال
رمضان افندیلغتنامه دهخدارمضان افندی . [ رَ م َ اَ ف َ ] (اِخ ) از خطاطان مشهور بود. وی به سال 1091 هَ . ق . درگذشت و در خارج از دروازه ٔ مولویخانه به خاک سپرده شد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
رمضان آبادلغتنامه دهخدارمضان آباد. [ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میربیگ از بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 34هزارگزی شمال باختری نورآباد و 15هزارگزی راه خرم آباد به کرمانشاه . در دامنه ٔ کوه واقع شده و آب و هوایی سرد و مال
رمضان افندیلغتنامه دهخدارمضان افندی . [ رَ م َ اَ ف َ ] (اِخ ) از خطاطان مشهور بود. وی به سال 1091 هَ . ق . درگذشت و در خارج از دروازه ٔ مولویخانه به خاک سپرده شد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
رمضان زادهلغتنامه دهخدارمضان زاده . [ رَ م َ دَ ] (اِخ ) نام وی محمد چلبی قانونی و از مردم مرزیفون و از رجال عصر و مورخان سلطان سلیمان خان بود. وی بدفعات به عناوین رئیس کاتبان و دفتردار و محافظ مصر مصدر کار و به لقب نشانجی مشهور بوده است . تاریخ مختصری نوشته که به تاریخ نشانجی معروف است . (از قاموس
رمضان قلعهلغتنامه دهخدارمضان قلعه . [ رَ م َ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان دره گز در 7هزارگزی غرب دره گز در سر راه مالرو عمومی دره گز به نوخندان . جلگه ای است معتدل با 234 تن سکنه .آب آن از چشمه تأمین
رمضانیلغتنامه دهخدارمضانی . [ رَ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریز از بخش زرند کرمان در 48هزارگزی راه فرعی زرند و راور. دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
چم رمضانلغتنامه دهخداچم رمضان . [ چ َ رَ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: از مزارع قریه ٔ طایقان قم است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
ده رمضانلغتنامه دهخداده رمضان . [ دِه ْ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریلمه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 12هزارگزی باختر خرم آباد. دارای 240 تن سکنه است . آب آن از چشمه ها تأمین می شود. ساکنین از طایفه حسنوندند و ز
کلاته رمضانلغتنامه دهخداکلاته رمضان . [ ک َ ت ِ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔشهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است و سکنه 165 تن ، آب آنجا از قنات ، محصول آن غلات ، چغندر، عدس و شغل مردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl"
قبر رمضانلغتنامه دهخداقبر رمضان .[ ق َ رِ رَ م َ ] (اِخ ) دهی است از قائیدرحمت بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. در 14هزارگزی شمال شوسه ٔ خرم آباد به بروجرد واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه ، سردسیرمالاریائی است . سکنه ٔ آن 55 تن می باشد.
قشلاق حاجی رمضانلغتنامه دهخداقشلاق حاجی رمضان . [ ق ِ ق ِ رَ م َ ] (اِخ ) رجوع به قشلاق نشر شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).