لغتنامه دهخدا
رشوت . [ رِش ْ وَ ] (از ع ، اِ) رُشْوَت . رشوه و پاره و مزد. (ناظم الاطباء). اتاوه . پاره . رشوه . رشوة. برطیل . بَرْطَلَه . پاره ای که برای برآمدن کاری دهند. (یادداشت مؤلف ). آنچه بر کسی دهند تا کارسازی به ناحق کند، و در فارسی قدیم آنرا پاره گویند. (غیاث اللغات از منتخب الل