ذوالطوللغتنامه دهخداذوالطول . [ ذُطْ طَ ] (ع ص مرکب ) خداوند افزون کردن نعمت . (مهذب الاسماء). واهب . وهاب . کریم . || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی .
ذوالطول والمنلغتنامه دهخداذوالطول والمن . [ ذُطْ طَ ل ِ وَل ْ م َن ن ] (ع ص مرکب ) خداوند افزون کردن نعمت و خداوند منّتهای بسیار. || (اِخ ) نامی از نامهای صفات خدای تعالی تقدست اسمائه : جمال ملکت ایران و توران مبارک سایه ٔ ذوالطول و المن .منوچهری .
ذوالأثللغتنامه دهخداذوالأثل . [ ذُل ْ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است . شاعر گوید:فأن ترجع الأیّام بینی و بینکم بذی الأثل صیفاً مثل صیفی و مربعی اشدّ بأعناق النوی بعد هذه مرائر ان جاذبتها لم تقطَع.و یوم ذوالأثل نام یکی از جنگهای عرب است بدین موضع.
ذوالاثل والارطیلغتنامه دهخداذوالاثل والارطی . [ ذُل ْ اَ وَل ْ اُ طا ] (اِخ ) (یوم ...) نام جنگی است که میان جشم و عبس روی داد و غلبه جشم را بود.
ذوالطول والمنلغتنامه دهخداذوالطول والمن . [ ذُطْ طَ ل ِ وَل ْ م َن ن ] (ع ص مرکب ) خداوند افزون کردن نعمت و خداوند منّتهای بسیار. || (اِخ ) نامی از نامهای صفات خدای تعالی تقدست اسمائه : جمال ملکت ایران و توران مبارک سایه ٔ ذوالطول و المن .منوچهری .
ذوالمن و الطوللغتنامه دهخداذوالمن و الطول . [ ذُل ْ م َن ْ ن ِ وَطْ طَ ] (ع ص مرکب ) رجوع به ذوالطول و المن شود.
طوللغتنامه دهخداطول . (ع اِمص ، اِ) زیادت . فزونی . (منتهی الارب ) افزونی . (مهذب الاسماء). فضل . || علو. || سعه . فراخی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). دستگاه . (منتهی الارب ). || توانگری . (منتهی الارب )(منتخب اللغات ). غنی ̍. توانائی . (منتهی الارب ). قدرت . (منتخب اللغات ). || نیکوئی .
تورانلغتنامه دهخداتوران . (اِخ ) نام ترکستان است و بعضی از خراسان و آن از مشرق است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367). ولایت ماوراءالنهر است . (فرهنگ جهانگیری ). ملک ماورأالنهر، منسوب به تور. (فرهنگ رشیدی ). نام ولایتی است بر آن طرف آب آموی ؛ یعنی ماوراءالنهر. (ب
خدالغتنامه دهخداخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ،
ذوالطول والمنلغتنامه دهخداذوالطول والمن . [ ذُطْ طَ ل ِ وَل ْ م َن ن ] (ع ص مرکب ) خداوند افزون کردن نعمت و خداوند منّتهای بسیار. || (اِخ ) نامی از نامهای صفات خدای تعالی تقدست اسمائه : جمال ملکت ایران و توران مبارک سایه ٔ ذوالطول و المن .منوچهری .