ذایعلغتنامه دهخداذایع. [ ی ِ ](ع ص ) نعت فاعلی مذکر از ذیوع . آشکار. آشکارشده . فاش کرده . فاش شده . شایع. پیدا. ظاهر. مُنتشر. مستفیض .
داع داعلغتنامه دهخداداع داع . [ ع ِ ع ِ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان گوسپندان را خوانند یا زجر کنند. (منتهی الارب ).
داهلغتنامه دهخداداه . [ ه َ ] (اِخ )استرابون پارتیها را از مردم داه داند و این مردم وقوم را سکائی شمارد. (ایران باستان ج 3 ص 2192 و 2198). طایفه ای از سکاها که در شمال گرگان و در ساحل جنوب ش
ذایعاتلغتنامه دهخداذایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) خواجه در اساس الاقتباس ضمن صنف نهم از اصناف شانزده گانه ٔ مبادی قیاسات تحت عنوان مشهورات حقیقی مطلق گوید: و بباید دانست که نه هر مشهوری صادق بود، بل مقابل مشهور شنیع بود، و مقابل صادق کاذب ، و صادق هر چند بحکم اغلب مشهور بود، امّا گاه بود که به سببی از
شایع شدنلغتنامه دهخداشایع شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منتشر شدن . ذایع شدن . فاش شدن . فاشی شدن . فشو. (یادداشت مؤلف ).
فاشفرهنگ مترادف و متضادآشکار، آشکارا، ابراز، افشا، برملا، جلوهگر، ذایع، رسوا، ظاهر، عالمگیر، علنی، عیان، لو، مشخص، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا ≠ مخفی، ناآشکار، نهان
آشکارفرهنگ مترادف و متضادبرملا، بیپرده، بین، پدیدار، پیدا، پیدا، جلوهگر، جلوهگر، جلی، جهر، ذایع، رک، روبرو، روشن، صریح، ظاهر، علنی، عیان، فاحش، فاش، مبرهن، محرز، محسوس، مرئی، مشخص، مشهود، معلوم، معین، منجلی، نامستور، نمایان، نمودار، واضح، هویدا ≠ پوشیده، درخفا، غیب، مخفی،
منتشرلغتنامه دهخدامنتشر. [ م ُ ت َ ش ِ ] (ع ص ) پراکنده . (غیاث ) (آنندراج ). پراکنده گشته و گسترده شده . پراکنده و پاشیده و افشان . (از ناظم الاطباء). پراکنده . پریشان . متفرق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خشعاً أبصارهم یخرجون من الأجداث کأنهم جراد منتشر. (قرآن <s
مستفیضلغتنامه دهخدامستفیض . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازاستفاضه . آب روان کردن خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || وادی و دره که پردرخت شده باشد. || مکانی که وسیع و گشاده شده باشد. (از اقرب الموارد). || حدیث مستفیض ؛سخن فاش . (منتهی الارب ). منتشر. مستفاض فیه . (از اقرب الموارد
ذایعاتلغتنامه دهخداذایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) خواجه در اساس الاقتباس ضمن صنف نهم از اصناف شانزده گانه ٔ مبادی قیاسات تحت عنوان مشهورات حقیقی مطلق گوید: و بباید دانست که نه هر مشهوری صادق بود، بل مقابل مشهور شنیع بود، و مقابل صادق کاذب ، و صادق هر چند بحکم اغلب مشهور بود، امّا گاه بود که به سببی از