دیودلیلغتنامه دهخدادیودلی . [ وْ دِ ] (حامص مرکب ) دلاوری . (شرفنامه ٔ منیری ). قوت قلب . شجاعت . سخت دلی . (شرفنامه ٔ منیری ). مردانگی و دلاوری . (ناظم الاطباء) : گر سلیمان نه ای به دیودلی در پریخانه چون وطن کردی . خاقانی .دل کم نکن
دودلیلغتنامه دهخدادودلی . [ دُ دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودل . ارتیاب . شک ورزیدن . دودل بودن . دودله بودن . تردید. تردد. تعلل . شک . ذبذبة. تذبذب . شک و تردید. مردد بودن . (یادداشت مؤلف ) : ادبم مکن که خردم خللم مبین که خاکم ببر از نهاد و طبعم دودلی و د
دودلیدیکشنری فارسی به انگلیسیambivalence, demur, doubt, dubiety, hesitancy, hesitation, indecision, limbo, qualm, question, scruple, scrupulosity, uncertainty, vacillation, vibration
دیودلی کردنلغتنامه دهخدادیودلی کردن .[ وْ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلیری کردن : دیودلی میکنند بر سر خاتم خاتم جمشید داشتن نه گزافست . خاقانی .بکنم دیودلی هابسفرتا سلیمان شوم ان شأاﷲ. خاقانی .گنبد آبگینه گو
دیودلی کردنلغتنامه دهخدادیودلی کردن .[ وْ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلیری کردن : دیودلی میکنند بر سر خاتم خاتم جمشید داشتن نه گزافست . خاقانی .بکنم دیودلی هابسفرتا سلیمان شوم ان شأاﷲ. خاقانی .گنبد آبگینه گو
سلیمانلغتنامه دهخداسلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام پیغمبری است معروف که پسر حضرت داود نبی علیه السلام باشد. (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). وی جانشین داود یکی از چهار پسر او از بت شبع بود بغیر از این اسم که اولاً پیش از تولدش اختیار کرده شد خدا ناتان نبی را امر نمود که او را یدیدیا، یعنی محبوب خد
مزدورلغتنامه دهخدامزدور. [ م ُ ] (ص مرکب ) مرکب است از لفظ مزد که به معنی اجرت است و کلمه ٔ «ور» که به معنی صاحب و خداوند است ، بجهت رفع ثقل ما قبل واو را ضمه داده واو را ساکن کردند و بفتح میم که مشهور است خطا باشد. (آنندراج ) (غیاث ). شاکر. اسیف . عسیف . جری . عُضُرت . عضارط. عضروط. عتیل . اج
پیشلغتنامه دهخداپیش . (ق ) جلو. نزدیک . قریب . نزدیکتر. به فاصله ٔ کمتر از کسی یا چیزی : سر دست بگرفت و پیشش کشیداز آنجایگه پیش خویشش کشید. فردوسی .گرفتند بازوش با بند تنگ کشیدند از جای پیش نهنگ . فردوسی
دیودلی کردنلغتنامه دهخدادیودلی کردن .[ وْ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دلیری کردن : دیودلی میکنند بر سر خاتم خاتم جمشید داشتن نه گزافست . خاقانی .بکنم دیودلی هابسفرتا سلیمان شوم ان شأاﷲ. خاقانی .گنبد آبگینه گو