دوگاهلغتنامه دهخدادوگاه . [ دُ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) نام نوایی از موسیقی . (ناظم الاطباء). شعبه ٔ مقام حسینی و آن مرکب است از دو نغمه . (غیاث ) (آنندراج ). اولین شعبه ٔ از شعب بیست و چهارگانه ٔ موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند. (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح شط
دوگاهفرهنگ فارسی معین(دُ) (اِمر.) اولین شعبه از شعب بیست و چهارگانة موسیقی است و آن از اسامی دساتین است که پارسیان نهاده اند.
اختلافزمان رسیدtime difference of arrival, TDOAواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش موقعیتیابی بر مبنای موقعیتیابی هذلولوی با مشاهدۀ اختلافزمان نشانکهای دریافتی از دو ایستگاه مبنا
دوایةلغتنامه دهخدادوایة. [ دُ ی َ ] (ع اِ) کبودی دندان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
دوائحلغتنامه دهخدادوائح . [ دَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ دائحة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ دائحة، به معنی درخت بلند و بزرگ . (آنندراج ). رجوع به دائحة شود.
دوائیةلغتنامه دهخدادوائیة. [ دَ ئی ی َ ](ع ص نسبی ) دوایی . دارویی . تأنیث دوائی . (یادداشت مؤلف ) : و له [ لخشکنجبین ] رائحة دوائیة.(تذکره ٔ ابن بیطار). رجوع به دارویی و دوایی شود.
دواعیلغتنامه دهخدادواعی . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ داعیة به معنی سببها. اسباب . انگیزه ها. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).به معنی خواهشها و باعثهاست . (از آنندراج ) (از غیاث ) : از موجب نفرت و دواعی وحشت استعلام کرد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دواعی همت و بواعث نهمت ایشان محرک ع
دوگاههلغتنامه دهخدادوگاهه . [ دُ هَِ ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان حومه ٔ بخش رودبار شهرستان رشت . با 1290 تن سکنه . آب آن از روخانه ٔ دوگاهه محصول آنجا غلات ، گردو، بنشن و مرکبات . شغل اهالی زراعت و دکانداری و مکاری و گله داری . درسر راه شوسه واقع است و در فصل ت
عرصه دوگاهلغتنامه دهخداعرصه دوگاه . [ ع َ ص َ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه ، بخش سنجید، شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 262 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دوگالغتنامه دهخدادوگا. [ دُ ](ص نسبی ، اِ مرکب ) مخفف دوگانه . (لغت محلی شوشتر). رجوع به دوگانه شود. || (اصطلاح موسیقی ) مخفف دوگاه . نوایی است از موسیقی . (لغت محلی شوشتر).
رکبلغتنامه دهخدارکب . [ رَ ] (ع اِ) شترسواران ده عدد و افزون . اسم جمع است یا جمع و گاهی برای اسب سواران هم باشد. ج ، اَرکُب و رُکوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شترسواران اسم جمع است و گویند جمع است بر خلاف اصل و گاهی بر اسب سواران نیز اطلاق شود. (ازاقرب الموارد). ج ِ راکِ
شعبهلغتنامه دهخداشعبه .[ ش ُ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شعبة. شاخه . (ناظم الاطباء). شاخه ٔ درخت . شاخ درخت . (یادداشت مؤلف ) : این سید شعله ای بود از نور نبوت و شعبه ای از دوحه ٔرسالت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 2
شورلغتنامه دهخداشور. (اِ) (دستگاه ...) (اصطلاح موسیقی ) این دستگاه ریشه ٔ بسیار قدیم دارد و مبنای بیشتر موسیقی های محلی و موسیقی معمول در ایلات بشمار میرود واینک به ذکر نغمه های شور و گوشه های آن می پردازیم :الف - نغمه ٔ ابوعطا؛ این نغمه از درجه ٔ دوم دوره ٔ دستگاه شور آغاز میگردد که در
گاهلغتنامه دهخداگاه . (اِ) سریر. تخت آراسته ٔ پادشاهان را. (صحاح الفرس ). تخت پادشاهان . (جهانگیری ) کرسی . (مهذب الاسماء). اورنگ . صندلی . عرش : بهرام آنگهی که بخشم افتی بر گاه اورمزد درافشانی . دقیقی .ز گنجه چون بسعادت نهاد روی
دوگاههلغتنامه دهخدادوگاهه . [ دُ هَِ ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان حومه ٔ بخش رودبار شهرستان رشت . با 1290 تن سکنه . آب آن از روخانه ٔ دوگاهه محصول آنجا غلات ، گردو، بنشن و مرکبات . شغل اهالی زراعت و دکانداری و مکاری و گله داری . درسر راه شوسه واقع است و در فصل ت
عرصه دوگاهلغتنامه دهخداعرصه دوگاه . [ ع َ ص َ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه ، بخش سنجید، شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 262 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
اردوگاهcamp 1واژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی ارزانقیمت که مسافران با استفاده از چادر یا کاروانک در آن اقامت میکنند متـ . اردو