دهاتلغتنامه دهخدادهات . [ دِ ] (اِ) جمعی است در تداول عامه ده را به همان گونه که باغات جمع است باغ را. (یادداشت مؤلف ). ده و دهها و قریه هاو روستاها. (ناظم الاطباء). دهها با حومه و حوالی .
دهاتلغتنامه دهخدادهات . [ دُ ] (ع اِ) دهاة. ج ِداهی و داهیة. زیرکان و هوشمندان . (از یادداشت مؤلف ). مردمان زیرک و کاردان و تیزفهم . (ناظم الاطباء). به معنی زیرکان و این جمع داهی است . (از غیاث ) (آنندراج ) : یکی از ابنای دهر و دهات عصر با خودعهدی کرد که گرد عالم بگرد
دهائتلغتنامه دهخدادهائت . [ دَ ءَ ] (ع مص ) دهائة. زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به دها و دهاء شود.
دهاتیلغتنامه دهخدادهاتی . [ دِ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عامیانه ) (مرکب از: ده ، قریه و «ات » مأخوذ از تازی نشانه ٔ جمع و یای نسبت ) مانند ایلاتی در تداول عامه ، اهل روستا. اهل ده . ساکن ده . مقابل شهری . (یادداشت مؤلف ). روستایی .مقابل شهری . (ناظم الاطباء). رجوع به ده شود. || مردم ساده لوح و بی
دهاتیلغتنامه دهخدادهاتی . [ دِ ] (ص نسبی ) (اصطلاح عامیانه ) (مرکب از: ده ، قریه و «ات » مأخوذ از تازی نشانه ٔ جمع و یای نسبت ) مانند ایلاتی در تداول عامه ، اهل روستا. اهل ده . ساکن ده . مقابل شهری . (یادداشت مؤلف ). روستایی .مقابل شهری . (ناظم الاطباء). رجوع به ده شود. || مردم ساده لوح و بی