دریاییلغتنامه دهخدادریایی . [ دَرْ ] (ص نسبی ) دریائی . منسوب به دریا. بحری . آبی . که در دریا زیست کند. موجود دریائی . اهل دریا. آنها که غالباً در دریا سفر کنند : چه دامن درّ دریایی بل دراری سمایی ... یافته بود. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 300</
دریاییلغتنامه دهخدادریایی . [ دُرْ ] (اِخ ) قومی که در قرن دوازدهم و یازدهم قبل از میلاد به یونان حمله بردند و با آخنیان خویشاوند بودند ولی مدتی بعد در جنگلهای شمال بالکان سکنی گزیدند و آنان را بیرون راندند و در جنوب تسالی و پلوپونز اقامت کردند و جنوب غربی آسیای صغیر را مستعمره ٔ خود قرار دادند
غولتلماسهdraaواژههای مصوب فرهنگستانساختار تلماسۀ بادی غولآسایی که ممکن است ارتفاع آن حدود 400 متر و طول دامنۀ آن بیش از 600 متر باشد
تِنّینDraco, Dra, Dragonواژههای مصوب فرهنگستانهشتمین صورت فلکی بزرگ که به دور قطب شمال آسمان پیچیده است و بخشی از ستارههای آن از بین دب اکبر و دب اصغر میگذرد
پردیس دریایی،پارک دریاییmarine parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی شامل بخشی از دریا غالباً برای حفاظت از زیستگاهی خاص و حفظ پایداری بومسازگان موجوداتی که در آن زندگی میکنند
آدمبهدریا! ،هشدار آدمبهدریاman overboardواژههای مصوب فرهنگستانپیام هشداری که در هنگام سقوط فرد از روی شناور به داخل دریا برای کمکرسانی سریع بر روی شناور اعلام میشود
پردیس دریایی،پارک دریاییmarine parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی شامل بخشی از دریا غالباً برای حفاظت از زیستگاهی خاص و حفظ پایداری بومسازگان موجوداتی که در آن زندگی میکنند
دزد دریاییلغتنامه دهخدادزد دریایی . [ دُ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دریازن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در حقوق بین المللی ، اصطلاحاً کشتیی را گویند که مسلح کنند و بدون اجازه ٔ یکی از دول مبادرت به بحرپیمایی کنند و متعرض کشتیهای تجاری و جان و مال مسافرین و سرنشینان آنها گردند.(از فرهنگ حقوقی
خیاران دریاییلغتنامه دهخداخیاران دریایی . [ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گروهی از موجودات دریازی می باشند. رجوع به جانورشناسی عمومی ج 1 ص 245 شود.
ستارگان دریاییلغتنامه دهخداستارگان دریایی . [ س ِ رَ / رِ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دسته ای از حیوانات خارپوست . رجوع به ستاره ٔ دریایی شود.
واحد دریاییلغتنامه دهخداواحد دریایی . [ ح ِ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحدهای دریای قدیم و جدید از اینقرارند: 1- لیو 25 درجه که برابر است با 4445 متر رجوع به لیو شود. <span class="hl" dir="l
دزد دریاییلغتنامه دهخدادزد دریایی . [ دُ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دریازن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در حقوق بین المللی ، اصطلاحاً کشتیی را گویند که مسلح کنند و بدون اجازه ٔ یکی از دول مبادرت به بحرپیمایی کنند و متعرض کشتیهای تجاری و جان و مال مسافرین و سرنشینان آنها گردند.(از فرهنگ حقوقی
خیاران دریاییلغتنامه دهخداخیاران دریایی . [ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گروهی از موجودات دریازی می باشند. رجوع به جانورشناسی عمومی ج 1 ص 245 شود.
زیردریاییلغتنامه دهخدازیردریایی . [ دَرْ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) سفینه ٔ غواصه . تحت البحری . نوعی کشتی که در زیر آب حرکت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کشتی کوچک جنگی است که می تواند در زیر آب حرکت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کشتی کوچک جنگی است که می تواند در زیر آب حرکت و در زیر آب بر کشتیهای
ستارگان دریاییلغتنامه دهخداستارگان دریایی . [ س ِ رَ / رِ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دسته ای از حیوانات خارپوست . رجوع به ستاره ٔ دریایی شود.
واحد دریاییلغتنامه دهخداواحد دریایی . [ ح ِ دِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) واحدهای دریای قدیم و جدید از اینقرارند: 1- لیو 25 درجه که برابر است با 4445 متر رجوع به لیو شود. <span class="hl" dir="l