دردورلغتنامه دهخدادردور. [ دُ ] (اِخ ) تنگنائی است به کنار دریای عمان . (منتهی الارب ). موضعی است درسواحل دریای عمان و آن تنگه ای است بین دو کوه که کشتیهای کوچک از آن عبور می کنند. (از معجم البلدان ). وفی هذا البحر جبال عمان و فیها الموضع الذی یسمی الدردور و هو مضیق بین جبلین تسلکه السفن الصغا
دردورلغتنامه دهخدادردور. [ دُ / دَ ] (ع اِ) گرداب که غرق کند. (منتهی الارب ). محلی در دریا که آب آن میجوشد و می چرخد، و درآن بیم غرق شدن است . (از اقرب الموارد). گرداب . (مهذب الاسماء). گرداب مهلک و غرق کننده ، و گویند عربی است . (برهان ). ج ، دَرادیر. (مهذب ا
دیردورلغتنامه دهخدادیردور. [ دَ / دُو ] (ص مرکب ) از کواکب ، بطی ءالسیر چون کیوان . (آنندراج ) (بهار عجم ).