ترجمه مقاله

خواستار

xāstār

۱. متقاضی؛ خواهنده؛ خواهان؛ طلب‌کننده.
۲. واسطه؛ شفیع: ◻︎ بریدند سر زآن تن شاهوار / نه فریادرس بود و نه خواستار (فردوسی: ۲/۳۸۰).

۱. خواهان، خواهنده، راغب، طالب، متقاضی
۲. مسئلت، مستدعی
۳. خواستگار ≠ گریزان، نفور

ترجمه مقاله