خلالوشلغتنامه دهخداخلالوش . [ خ َ ] (اِ) فتنه . آشوب . شور. هنگامه . غوغا. مشغله . غلغله . (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع). خراروش . خلاکوش . (یادداشت بخط مؤلف ) : گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تا خلق جهان را بفکندی بخلالوش . رودکی .چو
خلالوشفرهنگ فارسی عمید۱. شوروغوغا؛ سروصدا.۲. فتنه؛ آشوب: ◻︎ گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی / تا خلق جهان را بفکندی به خلالوش (رودکی: ۵۰۳).
خلاووشلغتنامه دهخداخلاووش . [ خ َ وو ] (اِ) خلاوش .خلالوش . خلانوش . رجوع به خلالوش در این لغت نامه شود.
خراروشلغتنامه دهخداخراروش .[ خ َ ] (اِ) خلالوش . (از ناظم الاطباء). غلغل . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خلالوش در این لغت نامه شود.
هلالوشلغتنامه دهخداهلالوش . [ هََ ] (اِ) هیاهو. (یادداشت مؤلف ). فتنه و آشوب ، و آن را خلالوش نیز گویند. (انجمن آرا) : هلالوش جویان دین بی هشندتو بیهوش را در هلالوش کن .ناصرخسرو.
لوشلغتنامه دهخدالوش . (اِ) لَجَن . حَماء. گل سیاه تیره که در زیر آب نشیند. لای سیاه تک جوی و حوض و تالاب . لَجَم . لژن . گل سیاه و تیره که در بن حوضها و تالابها و امثال آن به هم رسد. (برهان ). خَرّه . لوشن .(آنندراج ) : و لقد خلقنا الاًنسان من صلصال من حماء مسنون ؛ گف
گل سرخلغتنامه دهخداگل سرخ . [ گ ُ ل ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر گلی که سرخ باشد. (برهان ). || ترجمه ٔ ورد است . (آنندراج ). ورد. (الفاظ الادویه ). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره ٔ گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است . (گیاه شناسی گل گلاب ص <span cl