خصوصاًلغتنامه دهخداخصوصاً. [ خ ُ ] (ع ق ) بطور خصوص و علی الخصوص و بخصوص . بویژه . (ناظم الاطباء) : طبع بشریت است و خصوصاً از آن ملوک که دشوار آید ایشان را دیدن کس که مستحق جایگاه ایشان باشد. (تاریخ بیهقی ). و نخجیرگاهی معروف است خصوصاً کوهستان کوبنجان . (فارسنامه ٔ ابن
خصاصاءلغتنامه دهخداخصاصاء. [ خ َ ] (ع اِ) سوراخ . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || هر سوراخ و شکاف که در دروازه و غربال و برقع و مانند آن باشد. (منتهی الارب ). || سوراخ خرد. (منتهی الارب ). || گشادگی میان دیگ پایه ها. (منتهی الارب ). || (اِمص ) درویشی و حاج
خصوصیلغتنامه دهخداخصوصی . [خ ُ ] (ص نسبی ) مقابل عمومی . (یادداشت بخط مؤلف ).- اطاق خصوصی ؛ اطاقی که مخصوص فردی باشد و دیگری را بدان حقی نباشد.- جلسه ٔ خصوصی ؛ اصطلاحی است و درباره ٔ جلساتی گفته می شود که غیر از اعضای تشکیل دهنده ٔ آن
خصوصاًلغتنامه دهخداخصوصاً. [ خ ُ ] (ع ق ) بطور خصوص و علی الخصوص و بخصوص . بویژه . (ناظم الاطباء) : طبع بشریت است و خصوصاً از آن ملوک که دشوار آید ایشان را دیدن کس که مستحق جایگاه ایشان باشد. (تاریخ بیهقی ). و نخجیرگاهی معروف است خصوصاً کوهستان کوبنجان . (فارسنامه ٔ ابن
خصوصاًلغتنامه دهخداخصوصاً. [ خ ُ ] (ع ق ) بطور خصوص و علی الخصوص و بخصوص . بویژه . (ناظم الاطباء) : طبع بشریت است و خصوصاً از آن ملوک که دشوار آید ایشان را دیدن کس که مستحق جایگاه ایشان باشد. (تاریخ بیهقی ). و نخجیرگاهی معروف است خصوصاً کوهستان کوبنجان . (فارسنامه ٔ ابن