ترجمه مقاله

خبردار

xabardār

۱. کسی که از امری خبر دارد؛ باخبر؛ مطلع؛ بااطلاع؛ آگاه.
۲. (شبه جمله) فرمان ایستادن به حالت خبردار.
۳. (صفت) راست و منظم ایستاده برای ادای احترام.
۴. (صفت، اسم) [قدیمی، مجاز] جاسوس.

۱. آگاه، مستحضر، مطلع، واقف
۲. هشدار
۳. ایستاده
۴. فرمان ادای احترام

ترجمه مقاله