حظلغتنامه دهخداحظ. [ ح َظظ ] (ع اِ) بهره . (مهذب الاسماء) (دهار) (تفلیسی ) (صراح ) (مجمل ).بهر. نصیب . بخش . تیر. قسم . حصة. سهم . نباوة. (مهذب الاسماء). یا خاص است به بهره ٔ خیر و فضل : از گردش زمانه همه حظ و قسم توتابنده روز باد و شکفته بهار باد. <p cla
حظلغتنامه دهخداحظ. [ ح َظظ ] (ع مص ) بهره مند شدن . (دهار) (مهذب الاسماء) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). با بهره شدن . || با بخت شدن . دولتمند شدن .دولتی گشتن . بخت مند گردیدن . بختیار و بختور گشتن .
حظدیکشنری عربی به فارسیقلا ب لنگر , زمين گير , انتهاي دم نهنگ , يکنوع ماهي پهن , داراي دو انتهاي نوک تيز , اصابت اتفاق , اتفاق , طالع , شانس , بخت , اقبال , خوشبختي
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
قانون هسHess's lawواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که نشان میدهد گرمای پخششده یا جذبشده در واکنش شیمیایی یکمرحلهای یا چندمرحلهای یکسان است متـ . قانون ثابت بودن جمع گرماها law of constant heat summation
گاز همراهassociated gas, gas-cap gasواژههای مصوب فرهنگستانهیدروکربنهای گازیشکلی که بهصورت فاز گازی در شرایط دما و فشار مخازن نفتی وجود دارند
گاز حقیقیreal gas, imperfect gasواژههای مصوب فرهنگستانگازی که به علت برهمکنش بین مولکولی، خواص آن با خواص گاز آرمانی متفاوت است
حظوبلغتنامه دهخداحظوب . [ ح ُ ] (ع مص ) فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) فربه و پرشکم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
حظیلغتنامه دهخداحظی . [ ح ِ ظا ] (ع اِ) بهره . حظو. ج ، احظ. جج ، اَحاظ. || ج ِ حُظوَة. (منتهی الارب ).
حظوبلغتنامه دهخداحظوب . [ ح ُ ] (ع مص ) فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) فربه و پرشکم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
حظیلغتنامه دهخداحظی . [ ح ِ ظا ] (ع اِ) بهره . حظو. ج ، احظ. جج ، اَحاظ. || ج ِ حُظوَة. (منتهی الارب ).
متلاحظلغتنامه دهخدامتلاحظ. [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) بازنگرنده همدیگر را. (ناظم الاطباء). || مشابه یکدیگر. (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد و ملاحظه شود.
مجحظلغتنامه دهخدامجحظ. [ م ُ ج َح ْ ح ِ ](ع ص ) کسی که تیز، نظر می کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). و رجوع به تجحیظ شود.
ذوحظلغتنامه دهخداذوحظ. [ ح َظْ ظ ] (ع ص مرکب ) صاحب بهره : و در قرآن کریم آمده است : فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظّ عظیم . (قرآن 28 /
لاحظلغتنامه دهخدالاحظ. [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از لحظ به معنی به دنبال چشم نگریستن . (از منتهی الارب ).