حروبلغتنامه دهخداحروب . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَرْب . رزمها. جنگها. کارزارها : با لشکری خبیر به تجارب خطوب و بصیر به عواقب حروب ... بدان حدود رفتند.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . طهران ص 342).-
هروبدیکشنری عربی به فارسیرستن , گريختن , دررفتن , فرارکردن , رهايي جستن , خلا صي جستن , جان بدربردن , گريز , فرار , رهايي , خلا صي
عروبلغتنامه دهخداعروب . [ ع َ ] (ع ص ) زن صاحب جمال شوی دوست ، یا زن نافرمان ، یا عاشق شوی ، یا به ستم دوست دارنده شوی را و آشکارکننده ٔ آن ، یا زن رخسار خنده . (منتهی الارب ). زنی که شوهرش او را دوست دارد، و زنی خنده رو، و زنی که او شوهر خود را دوست دارد. (آنندراج ). زن شوی دوست . (دهار). شو
عروبلغتنامه دهخداعروب . [ ع َرْ رو ] (اِخ ) نام دو قریه است در ناحیه ٔ قدس . و در آنجا دو چشمه ٔ عظیم و دو برکه و باغهای باصفایی موجود است . (از معجم البلدان ).
چارچوبلغتنامه دهخداچارچوب . (اِ مرکب ) هر چهارچوب دروازه یعنی هر دو چوب بالائین و فرودین و هر دو چوب بازوی در. (آنندراج ). چارچوب در. چارچوبه . حاشیه ٔ چوبین در که دو مصراع یا لت [ ت ِ ] در یک لته در آن جای گیرد. دریواس . (برهان ). || چهار قطعه چوبی که در حاشیه ٔ چیزی قرار دهند. (ناظم الاطباء).
زریبلغتنامه دهخدازریب . [ زَ ] (اِخ ) یوم الزریب ... از روزهای عربان است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). من ایام حروب العرب . (اقرب الموارد).
ذات الجلامیدلغتنامه دهخداذات الجلامید. [ تُل ْ ج َ ] (اِخ ) موضعی است در نزدیکی بصره و بدان جا عرب را حرب ها بوده است . || ونام حربی از حروب عرب است و آن را یوم القُبیبات نیزنامند و قبیبات موضعی است نزدیک بصرة. (المرصّع).
زاهرلغتنامه دهخدازاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مالک یکی از مردان جنگی واقعه ٔ یوم السلی (از ایام معروف حروب قیس در جاهلیت است ). رجوع به العقد الفرید چ عریان ج 6 ص 60 شود.
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عجلان ، مکنی به ابوالهیثم مولی آل المهلب بن ابی صفره . متوفی به سال 223 هَ . ق . او راست : «کتاب الازارقة و حروب المهلب » و «کتاب اخبار المهلب ». رجوع به ابوالهیثم خالد شود.
ابوعیسیلغتنامه دهخداابوعیسی . [ اَ سا ](اِخ ) عبداﷲبن ابی لیلی . تابعی است . او از عثمان و علی علیه السلام روایت کند و در حروب امیرالمؤمنین علی در رکاب آن حضرت بود و پدر او ابولیلی از صحابه ٔ رسول صلوات اﷲ علیه و هم از اصحاب علی علیه السلام است .
محروبلغتنامه دهخدامحروب . [ م َ ] (ع ص ) مال ربوده و بی چیز گردانیده . (آنندراج ). مردی محروب ؛ مردی که مال او ربوده باشند و او را بی چیز کرده باشند. (از منتهی الارب ). || مال گرفته شده . بی چیزمانده . حریب . (از منتهی الارب ). دزدیده شده و غارت شده . (ناظم الاطباء).
لا شجاعة قبل الحروبلغتنامه دهخدالا شجاعة قبل الحروب . [ ش َ ع َ ت َ ق َ لَل ْ ح ُ ] (ع جمله ٔاسمیه ) (حدیث ) پیش از جنگ شجاعتی نبود : گفت پیغمبر سپهدار قلوب لاشجاعة یا فتی قبل الحروب .مولوی .