جیرلغتنامه دهخداجیر. (ع اِ) آهک زنده . گچ . || (ص )نازک . || (اِ) جیغ. (فرهنگ فارسی معین ). || بر وزن و معنی زیر است که نشیب و پائین باشد. (برهان ). || نوعی از چرم است که ازآن بند شمشیر و کارد و غیره سازند. نوعی از پوست دباغت کرده که از آن بند کارد و بند شمشیر بهله و امثال آن سازند. (برهان )
جیرلغتنامه دهخداجیر. [ ج َ رِ / ج َ رَ ] (ع اِ) بلی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آری . (منتهی الارب ). || حقاً. (منتهی الارب ) (اقرب از صحاح ).
جیرلغتنامه دهخداجیر. [ ج َ ی َ ] (ع مص ) کوتاه و خوار شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و فعل آن از سَمِعَ است .
جیر و ویرلغتنامه دهخداجیر و ویر. [ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) طعامی که از روده ٔ سرخ کرده و جگر گوسفند و پیازداغ کنند و فقرا آنرا نانخورش سازند. جغوربغور. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (اِ صوت ) در تداول ، سر و صدا: جیر و ویر کردن ؛ سر و صدا راه انداختن . داد و بیداد، هیاهو کردن . || حکایت صوت گنج
جیرآبادلغتنامه دهخداجیرآباد. (اِخ ) دهی است ازدهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 160 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
جیرانلغتنامه دهخداجیران . (ع اِ) ج ِ جار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جار شود: فضله ٔ مکارم ایشان به ارامل و پیران و اقارب و جیران برسد. (گلستان ).
جیرانلغتنامه دهخداجیران . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . کوهستانی ، معتدل سالم . سکنه ٔ آن 654 تن . آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات ، زردآلو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. این ده در دو محل
دربند اسفجیرلغتنامه دهخدادربند اسفجیر. [ دَ ب َ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان ، واقع در 42هزارگزی شمال باختری قوچان و 6هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ عمومی قوچان به شیروان ، با <span clas
دزهجیرلغتنامه دهخدادزهجیر. [ دِ زِ ] (اِخ ) نزدیک کوه اشترانکوه در ناحیه ٔ بختیاری چهارلنگ واقع است که با سنگ ساخته شده . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
دره جیرلغتنامه دهخدادره جیر. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع در5هزارگزی جنوب لاهیجان . آب آن از استخر محلی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
حجیرلغتنامه دهخداحجیر. [ ح َ ] (اِخ ) از قرای غوطه به دمشق و قبرمدرک بن زیادة صحابی در آنجا است . (معجم البلدان ).