جلختجانلغتنامه دهخداجلختجان . [ ج ُ ل َ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای است در پنج فرسخی مرو. (از معجم البلدان ) (مرآت البلدان ج 4 ص 255).
جلختجانیلغتنامه دهخداجلختجانی . [ ج ُ ل َ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به جلختجان که قریه ای است در پنج فرسخی مرو. (انساب سمعانی ).
جلختجانیلغتنامه دهخداجلختجانی . [ ج ُ ل َ ت ُ ] (اِخ ) ابومالک سعیدبن هبیرة. از حمادبن زید روایت کند. قاسم بن محمدمیدانی از او حدیث شنیده است . (از معجم البلدان ).
جلختجانیلغتنامه دهخداجلختجانی . [ ج ُ ل َ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به جلختجان که قریه ای است در پنج فرسخی مرو. (انساب سمعانی ).
جلختجانیلغتنامه دهخداجلختجانی . [ ج ُ ل َ ت ُ ] (اِخ ) ابومالک سعیدبن هبیرة. از حمادبن زید روایت کند. قاسم بن محمدمیدانی از او حدیث شنیده است . (از معجم البلدان ).
جلختجانیلغتنامه دهخداجلختجانی . [ ج ُ ل َ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به جلختجان که قریه ای است در پنج فرسخی مرو. (انساب سمعانی ).
جلختجانیلغتنامه دهخداجلختجانی . [ ج ُ ل َ ت ُ ] (اِخ ) ابومالک سعیدبن هبیرة. از حمادبن زید روایت کند. قاسم بن محمدمیدانی از او حدیث شنیده است . (از معجم البلدان ).