جرنگلغتنامه دهخداجرنگ . [ ج َ رَ / ج ِ رِ ] (اِ صوت ) زنگ آواز و صدای زدن شمشیر و گرز وامثال آن و جرنگیدن مصدر آن است . (آنندراج ) (انجمن آرا). صدای زنگ و طاس و امثال آن و آواز زدن شمشیر وتیغ و زنجیر را نیز گویند. و به کسر اول و ثانی هم آمده است . (برهان ). ص
جرنگفرهنگ فارسی عمید۱. صدای به هم خوردن دو چیز فلزی، چینی، یا بلوری.۲. صدای زنگ: ◻︎ از آن هویهوی و جرنگ درای / به کردار طهمورتی کرّهنای (فردوسی: ۳/۳۶۹).
جرنگفرهنگ فارسی معین(جَ رَ) [ عا. جرینگ ] (ا ِ .) 1 - صدای زنگ و طاس و امثال آن ها. 2 - آواز زدن شمشیر و تیغ و خنجر وغیره .
شاهتختهCarina, Car, Keelواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی جنوبی و بخشی از صورت فلکی کهنکشتی که سهیل، دومین ستارۀ پرنور آسمان، را در بر میگیرد
جرنگ جرنگلغتنامه دهخداجرنگ جرنگ . [ ج ِ رِ ج ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت مسکوکات طلا یا نقره ، آواز سکه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جرنگ شود.
جرنگ جرنگلغتنامه دهخداجرنگ جرنگ . [ ج ِ رِ ج ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت مسکوکات طلا یا نقره ، آواز سکه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جرنگ شود.
tinkleدیکشنری انگلیسی به فارسیشبکه کردن، جرنگ جرنگ، صدای جرنگ، صدای جرنگ جرنگ کردن، طنین داشتن، دارای طنین کردن
tinklesدیکشنری انگلیسی به فارسیشبکه، جرنگ جرنگ، صدای جرنگ، صدای جرنگ جرنگ کردن، طنین داشتن، دارای طنین کردن
jinglesدیکشنری انگلیسی به فارسیجینلز، صدای جرنگ جرنگ، طنین زنگ، طنین زنگ ایجاد کردن، جرنگیدن، جرنگ جرنگ کردن
jingleدیکشنری انگلیسی به فارسیصدای جیر جیر، صدای جرنگ جرنگ، طنین زنگ، طنین زنگ ایجاد کردن، جرنگیدن، جرنگ جرنگ کردن
جرنگیلغتنامه دهخداجرنگی . [ ج ِ رِ / ج َ رِ ] (ق / اِ صوت ) مرکب از جرنگ و یاء در تداول عامه گویند بتری از دستم افتاد و جرنگی شکست . و این ممکن است قید شکستن باشد یعنی با صدای جرنگ ، و نیز ممکن است حکایت از صدای آن به وقت شکست
جرنگ جرنگلغتنامه دهخداجرنگ جرنگ . [ ج ِ رِ ج ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت مسکوکات طلا یا نقره ، آواز سکه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جرنگ شود.
جرنگیلغتنامه دهخداجرنگی . [ ج ِ رِ ] (ص نسبی ) در تداول عوام ، نقد، عین ، درمی بانگ کننده ، چون بیندازند. (یادداشت مؤلف ): پول جرنگی ؛ پول نقد،بی حواله ، پولی که فی المجلس بدست شخص داده شود: هزارتومان یا صد تومان جرنگی ؛ یعنی هزار یا صد تومان پول نقد. چنانکه صد تومان پول جرنگی شمردم میان دستش
جرنگیدنلغتنامه دهخداجرنگیدن . [ ج َ رَ دَ / ج ِ رَ دَ ] (مص جعلی ) آواز کردن شمشیر و گرز و امثال آن باشد به هنگام کار فرمودن . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : جرنگیدن تیغ و گرز و تبرکجاگوش گردون همی گشت کر. <p class="auth
جرنگیدنفرهنگ فارسی عمیدصدا کردن شمشیر و زنگ و هرچیز فلزی یا چینی هنگامی که به چیزی بخورد: ◻︎ به ابر اندر آمد دم کرهّنای / جرنگیدن گرز و هندیدرای (فردوسی۱: ۱۲۶۷).
جرنگ جرنگلغتنامه دهخداجرنگ جرنگ . [ ج ِ رِ ج ِ رِ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت مسکوکات طلا یا نقره ، آواز سکه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جرنگ شود.