جایگزینفرهنگ فارسی عمیدکسی یا چیزی که بهجای کسی یا چیزی دیگر قرار میگیرد و معمولاً هر دو دارای ویژگیهای مشابه میباشند.
جازنلغتنامه دهخداجازن . [ زَ ] (نف مرکب ) در تداول عامه آنکه کسی را از جای خود براند.- جازن کردن کسی را ؛ او را از جای خود راندن .
تحیزفرهنگ فارسی معین(تَ حَ یُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جای گرفتن ، جاگزین شدن . 2 - به کرانه شدن ، به گوشه رفتن . 3 - فراهم آمدن . 4 - (اِمص .) جایگزینی ؛ ج . تحیزات .