تیوللغتنامه دهخداتیول . (اِ) جاگیر مدد معاش و این لفظ ترکی است . و درمدار تَیول . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تملک و تصرف ملک و عقار و زمین داری . (ناظم الاطباء). واگذار کردن دولت خالصه ای از خالصه ها یا مالیات قریه ای را به یکی از نوکران خود در ازاء مواجب او در تمام عمر. با بودن و دادن صرف می
تیولفرهنگ فارسی عمیددر دورۀ ایلخانی تا قاجار ملک و سرزمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار میشد تا از درآمد آن زندگی کرده و وظیفه و مستمری خود را از مالیات آن وصول کند؛ اقطاع.
تیولفرهنگ فارسی معین(تُ یُ) [ تر. ] (اِ.) واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد.
طول ضروری حفاظ،طول ضروریlength of needواژههای مصوب فرهنگستانطول موردنیاز حفاظ ایمنی راه بدون قطعات ابتدایی و انتهایی
ژتوللغتنامه دهخداژتول . [ ژِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از بربرهای افریقای باستانی . کابیل های کنونی شاید از نژاد آنان باشند.
طوللغتنامه دهخداطول . [ طَ ] (ع مص ) منت نهادن بر کسی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || فزونی کردن بر کسی . فخر نمودن . (منتهی الارب ). با کسی فضل کردن . (زوزنی ). در فضل غلبه کردن . (تاج المصادر). غالب آمدن در فضل . (منتخب اللغات ). || غالب آمدن در درازی ، و منه فی حدیث استسقاء عمر فطال
طوللغتنامه دهخداطول . [ طَ وَ ] (ع اِمص ) درازی لفج برین شتر، یا عام است . (منتهی الارب ). درازی در لب بالائین شتر. (منتخب اللغات ).
تیولیلغتنامه دهخداتیولی . [ وُ ] (اِخ ) در قدیم تیبور . شهری در ایتالیا از نواحی روم است که 17000 تن سکنه دارد و مناظر اطراف شهر زیباست . معبد سی بیل و وستا در این شهر واقع است و آبشار مشهوری دارد. (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تیوولی شود.
تیولیلغتنامه دهخداتیولی . [ وُ ] (اِخ ) در قدیم تیبور . شهری در ایتالیا از نواحی روم است که 17000 تن سکنه دارد و مناظر اطراف شهر زیباست . معبد سی بیل و وستا در این شهر واقع است و آبشار مشهوری دارد. (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تیوولی شود.
لروادتیوللغتنامه دهخدالروادتیول . [ ل ِ دِ ی ُ ] (اِخ ) جراح فرانسوی . مولد پاریس (1798-1860 م .). وی از مخترعین اصول تفتیت سنگ مثانه است .
اکتیوللغتنامه دهخدااکتیول . [ اِ] (اِ) نام روغن دارویی سیاه رنگ که با وازلین مخلوطکنند و بر زخمها و جراحات بگذارند تا بهبود یابد.
ایکتیوللغتنامه دهخداایکتیول . (اِ) مایعی است غلیظ سیاه مایل بخرمایی با بوی مخصوص . ایکتیول با آب آموسیون میشود. در الکل و اتر کمی محلول است با وازلین گلیسیرین وآکسونژ مخلوط میگردد. با روغن های چرب و روغن وازلین مخلوط میشود. مخلوطی از هیدروکربورها و مشتقات سولفونه است . در تجارت بخصوص بصورت سولفو