تیمنلغتنامه دهخداتیمن . [ ت َ ی َم ْ م ُ ] (ع مص ) تبرک . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). تبرک کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بابرکت شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به فرخندگی گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). به فرخی و فرخندگی گرفتن . شگون نیک زدن . خج
تیمنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تبرک، خجستگی، فرخندگی، میمنت ≠ گجستگی، نحوست ۲. همایون داشتن، فرخنده شمردن ۳. تبرک جستن
ثمنلغتنامه دهخداثمن . [ ث ُ ] (ع اِ) هشت یک . || سه تسو. || هشتم حصه . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ): ثمن الدایره ؛ هشت یک دایره . ج ، اثمان .
تمگینلغتنامه دهخداتمگین . [ ت َ ] (ص مرکب ) مبتلا به علت تم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از تم (بیماری چشم )+گین (پساوند)، چشم با غشاوه : دانست که سینه ٔ غمگینم و با دیده ٔ تمگینم . (خواجه عبداﷲ انصاری ). رجوع به تم شود.
تمنلغتنامه دهخداتمن . [ ت َ م َ ] (اِ) میغ را گویند و آن بخاری باشد تاریک ملاصق بر روی زمین و به عربی ضباب خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). میغ و ضباب . (ناظم الاطباء).
تمنلغتنامه دهخداتمن . [ ت ُ م َ ] (ترکی - مغولی ، اِ)ده هزار... (غیاث اللغات ). مأخوذ از ترکی ده هزار ومبلغ ده قران . (ناظم الاطباء). رجوع به تومان شود.
تیمناًلغتنامه دهخداتیمناً. [ ت َ ی َم ْ م ُ نَن ْ ] (ع ق ) بطور میمنت و برکت . برای تیمن . (فرهنگ فارسی معین ).
تیمناکلغتنامه دهخداتیمناک . (ص ، اِ) مواسات باشد و آن معاونت یاران و دوستان و مستحقین کردن است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). مشفق و مهربان و دستگیر. (ناظم الاطباء).
تیمنکلغتنامه دهخداتیمنک . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان جام است که در بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع است و 353 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ذونباحلغتنامه دهخداذونباح . [ ن ُ ] (اِخ ) زمینی است درشت بلند در شربة نزدیک تیمن . (منتهی الارب ). حزم من الشربةقرب تیمن و هی هضبة من دیار فزارة. (تاج العروس ).
تیمناًلغتنامه دهخداتیمناً. [ ت َ ی َم ْ م ُ نَن ْ ] (ع ق ) بطور میمنت و برکت . برای تیمن . (فرهنگ فارسی معین ).
تیمناکلغتنامه دهخداتیمناک . (ص ، اِ) مواسات باشد و آن معاونت یاران و دوستان و مستحقین کردن است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). مشفق و مهربان و دستگیر. (ناظم الاطباء).
تیمنکلغتنامه دهخداتیمنک . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان جام است که در بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع است و 353 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
متیمنلغتنامه دهخدامتیمن . [ م ُ ت َ ی َم ْ م ِ ] (ع ص ) متبرک و با برکت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تیمن و ماده ٔ بعد شود.
مستیمنلغتنامه دهخدامستیمن . [ م ُ ت َ م ِ ](ع ص ) مبارک شونده . (از منتهی الارب ). تبرک کننده . (ازاقرب الموارد). || سوگنددهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به استیمان شود.