تیراندازلغتنامه دهخداتیرانداز. [ اَ ] (نف مرکب ) ترجمه ٔ رامی . (آنندراج ). رامی . نشابه . نابل . (از منتهی الارب ). کمانکش و کماندار و تفنگچی . (ناظم الاطباء). آنکه با کمان و جز آن تیر پرتاب کند. تیرافکننده : هزار پیاده را بخواند از تیراندازان . (ترجمه ٔ تاریخ طبری ص <spa
تیراندازهلغتنامه دهخداتیراندازه . [ اَ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایرونداست که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تیراندازیلغتنامه دهخداتیراندازی . [ اَ ] (حامص مرکب ) کمانکشی و انداختن تیر خواه تیر کمان باشد یا گلوله ٔ تفنگ و یا توپ و سایر اسلحه آتشی . (ناظم الاطباء). رمایة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل تیرانداز. تیر انداختن . پرتاب کردن تیر از کمان و گلوله از توپ و تفنگ و جز اینها :</span
تیراندازهلغتنامه دهخداتیراندازه . [ اَ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایرونداست که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تیراندازیلغتنامه دهخداتیراندازی . [ اَ ] (حامص مرکب ) کمانکشی و انداختن تیر خواه تیر کمان باشد یا گلوله ٔ تفنگ و یا توپ و سایر اسلحه آتشی . (ناظم الاطباء). رمایة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل تیرانداز. تیر انداختن . پرتاب کردن تیر از کمان و گلوله از توپ و تفنگ و جز اینها :</span