تقنیلغتنامه دهخداتقنی ٔ. [ ت َ ءْ ] (ع مص ) سخت سرخ گردانیدن . || ریش را سیاه کردن یا به حنا خضاب کردن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقنئة و تقنؤ شود.
تقنیلغتنامه دهخداتقنی . [ ت َ ق َن ْ نی ] (ع مص ) یخنی نهادن نفقه ٔ فاضل برآمده را. یقال : تقنی بنفقة؛ اذا اکتفی فضلت فاضلة فادخرها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکنیلغتنامه دهخداتکنی . [ ت َ ک َن ْ نی ] (ع مص ) کنیت گرفتن . (زوزنی ). کنیت یافتن . (آنندراج ). کنیت نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تکنیلغتنامه دهخداتکنی . [ ت َ ک َن ْ نی ] (ع مص ) کنیت گرفتن . (زوزنی ). کنیت یافتن . (آنندراج ). کنیت نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ساتکنیلغتنامه دهخداساتکنی . [ک ِ ] (اِ) قدح و پیاله ٔ بزرگی باشد که بدان شراب خورند. (برهان ) (آنندراج ). به کاف فارسی اصح است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به ساتگنی و ساتگینی شود.
متکنیلغتنامه دهخدامتکنی . [ م ُ ت َ ک َن ْ نی ] (ع ص ) بیان شده بطور کنایه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
جرواتکنیلغتنامه دهخداجرواتکنی . [ ج َ ت ِ ک َ ] (اِخ ) منصوربن محمدبن احمد سجستانی مکنی به ابوسعد. از روات بود و از ابوالحسن علی بن بسرلیثی حافظ سجزی استماع حدیث کرد. (از معجم البلدان ) (از لباب الانساب ).
جرواتکنیلغتنامه دهخداجرواتکنی . [ ج َ ت ِ ک َ ] (ص نسبی ) این کلمه منسوب است به جرواتکن که از قرای سجستان است و گروهی نامی بدانجا منسوبند. (از معجم البلدان ) (از لباب الانساب ).
تکنیلغتنامه دهخداتکنی . [ ت َ ک َن ْ نی ] (ع مص ) کنیت گرفتن . (زوزنی ). کنیت یافتن . (آنندراج ). کنیت نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).